لبریز شدن، پراپر شدن، سر رفتن، سرشار شدن
brim over
لبریز شدن، پراپر شدن، سر رفتن، سرشار شدن
انگلیسی به فارسی
لبه بیش از
انگلیسی به انگلیسی
• flow over, overflow
جملات نمونه
1. Juliana was brimming over with new-found confidence.
[ترجمه ترگمان] جولیانا سرشار از اعتماد به نفس تازه بود
[ترجمه گوگل]جولیانا با اعتماد به نفس جدید پیدا شد
[ترجمه گوگل]جولیانا با اعتماد به نفس جدید پیدا شد
2. He filled my glass so full it was brimming over!
[ترجمه ترگمان]لیوان مرا چنان پر کرد که پر از اشک شد!
[ترجمه گوگل]او شیشه من را پر کرد تا پر از آن بود!
[ترجمه گوگل]او شیشه من را پر کرد تا پر از آن بود!
3. The cup is brimming over with wine.
[ترجمه ترگمان]جام پر از شراب است
[ترجمه گوگل]فنجان با شراب پر می شود
[ترجمه گوگل]فنجان با شراب پر می شود
4. Her tears brimmed over and fell on her cheek.
[ترجمه ترگمان]اشک از گونه هایش سرازیر شد و روی گونه اش افتاد
[ترجمه گوگل]اشک او بیش از حد فرو رفته و بر روی گونه اش افتاد
[ترجمه گوگل]اشک او بیش از حد فرو رفته و بر روی گونه اش افتاد
5. Her heart was brimming over with happiness.
[ترجمه ترگمان]قلبش سرشار از شادی بود
[ترجمه گوگل]قلب او با خوشحالی پر می شد
[ترجمه گوگل]قلب او با خوشحالی پر می شد
6. Her eyes were brimming over with tears.
[ترجمه ترگمان]چشمانش پر از اشک بود
[ترجمه گوگل]چشمان او با اشک می ریختند
[ترجمه گوگل]چشمان او با اشک می ریختند
7. He was brimming over with confidence and excitement.
[ترجمه ترگمان]او سرشار از اعتماد و هیجان بود
[ترجمه گوگل]او با اعتماد به نفس و هیجان به سر می برد
[ترجمه گوگل]او با اعتماد به نفس و هیجان به سر می برد
8. When she saw me, her eyes brimmed over with tears and she could not speak.
[ترجمه ترگمان]وقتی مرا دید، چشمانش از اشک پر شده بود و نمی توانست حرف بزند
[ترجمه گوگل]هنگامی که او را دیدم، چشمان او با اشک سرازیر شد و او نمیتوانست حرف بزند
[ترجمه گوگل]هنگامی که او را دیدم، چشمان او با اشک سرازیر شد و او نمیتوانست حرف بزند
9. Her tears brimmed over again as she started to speak.
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع به حرف زدن کرد، اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]اشک های او بار دیگر شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]اشک های او بار دیگر شروع به صحبت کرد
10. Her eyes brimmed over with sympathetic tears.
[ترجمه ترگمان]چشمانش از اشک پر شده بود
[ترجمه گوگل]چشمان او را با اشک های دلسوزانه می شکند
[ترجمه گوگل]چشمان او را با اشک های دلسوزانه می شکند
11. Her heart brimmed over with love and adoration for Charles.
[ترجمه ترگمان]دلش سرشار از عشق و عشق به شارل بود
[ترجمه گوگل]قلب او با عشق و تحسین برای چارلز درگیر است
[ترجمه گوگل]قلب او با عشق و تحسین برای چارلز درگیر است
12. She's brimming over with confidence and enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]او سرشار از اعتماد و اشتیاق است
[ترجمه گوگل]او با اعتماد به نفس و شور و شوق سرشار است
[ترجمه گوگل]او با اعتماد به نفس و شور و شوق سرشار است
13. Turn off the taps——the basin is brimming over.
[ترجمه ترگمان]شیرها را خاموش کنید - - کاسه پر از آب است
[ترجمه گوگل]خنک کردن را خاموش کنید - حوضه پر است
[ترجمه گوگل]خنک کردن را خاموش کنید - حوضه پر است
14. As you crossed the Copper Bridge, the sun brimmed over the rooftops, bright as butter in a cinnamon sky.
[ترجمه ترگمان]وقتی از پل مس عبور کردید، آفتاب روی پشت بام ها رفته بود و به اندازه کره در آسمان دارچین روشن بود
[ترجمه گوگل]همانطور که از پل مس گذشت، خورشید روی پشت بام افتاد، که به صورت کره ای در یک دارچین روشن است
[ترجمه گوگل]همانطور که از پل مس گذشت، خورشید روی پشت بام افتاد، که به صورت کره ای در یک دارچین روشن است
15. By the end of the day, Juliana was brimming over with new-found confidence.
[ترجمه ترگمان]در پایان روز، Juliana مملو از اعتماد به نفس تازه شد
[ترجمه گوگل]در پایان روز، جولیانا با اعتماد به نفس جدید پیدا شد
[ترجمه گوگل]در پایان روز، جولیانا با اعتماد به نفس جدید پیدا شد
کلمات دیگر: