(به ویژه برای سرما خوردگی) داروی بوییدنی، دوای استشمامی
smelling salts
(به ویژه برای سرما خوردگی) داروی بوییدنی، دوای استشمامی
انگلیسی به فارسی
(بهویژه برای سرما خوردگی) داروی بوییدنی، دوای استشمامی
نمک بوی
انگلیسی به انگلیسی
اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: a scented preparation of ammonium carbonate used as an inhaled restorative, as in cases of fainting.
• special substance which causes sneezing
مترادف و متضاد
faintness relief
Synonyms: ammonium carbonate, hartshorn, methamphetamine hydrochloride, Methedrine, salts, sal volatile, spirits
جملات نمونه
1. I gave him a sniff of smelling salts to bring him round.
[ترجمه ترگمان]بوی نمک به او دادم تا او را به اطراف برگردانم
[ترجمه گوگل]من او را خراب کردن نمک های بوی به او دادم
[ترجمه گوگل]من او را خراب کردن نمک های بوی به او دادم
2. Otherwise you might have to apply the smelling salts.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت ممکن است مجبور باشید نمک smelling را اعمال کنید
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت ممکن است شما مجبور به استفاده از نمک بویید
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت ممکن است شما مجبور به استفاده از نمک بویید
3. It often worked like a dose of smelling salts.
[ترجمه ترگمان]اغلب مثل یک دز salts بو می کشید
[ترجمه گوگل]اغلب مانند یک دوز از نمک های بوی مشغول کار بود
[ترجمه گوگل]اغلب مانند یک دوز از نمک های بوی مشغول کار بود
4. Miss Pitty, could I have your smelling salts?
[ترجمه ترگمان]خانم پیتی، میتونم نمک your بخورم؟
[ترجمه گوگل]خانم پیتی، آیا نمک بوی شما را می توانم داشته باشم؟
[ترجمه گوگل]خانم پیتی، آیا نمک بوی شما را می توانم داشته باشم؟
5. WILL: No, not without some serious smelling salts and a heater.
[ترجمه ترگمان] نه، نه بدون اون نمک و آب گرم کن دیگه
[ترجمه گوگل]آیا نه، بدون برخی از نمک های جدی بویایی و بخاری
[ترجمه گوگل]آیا نه، بدون برخی از نمک های جدی بویایی و بخاری
6. These smelling salts will fetch her to.
[ترجمه ترگمان]این نمک به او می رسد
[ترجمه گوگل]این نمک های بوی او را می برد
[ترجمه گوگل]این نمک های بوی او را می برد
7. I gave the girl some smelling salts to bring her to.
[ترجمه ترگمان]به دخترک نمک دادم تا او را بیاورد
[ترجمه گوگل]من به دختران برخی از نمک های بوی داده شده را به او آوردم
[ترجمه گوگل]من به دختران برخی از نمک های بوی داده شده را به او آوردم
8. Can someone pass the smelling salts?
[ترجمه ترگمان]میشه یه نفر بوی نمک بده؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی نمیتواند نمکهای بوی بد را تحمل کند؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی نمیتواند نمکهای بوی بد را تحمل کند؟
9. She has fainted; we're trying to fetch her to with smelling salts.
[ترجمه ترگمان]دارد از هوش می رود، داریم سعی می کنیم او را با نمک پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]او ضعیف است؛ ما در حال تلاش برای جذب او به نمک بوی بد است
[ترجمه گوگل]او ضعیف است؛ ما در حال تلاش برای جذب او به نمک بوی بد است
کلمات دیگر: