در تله انداختن، (با حیله) گرفتار کردن، تله ی موش، تلهی موش در تله انداختن، تله موش
mousetrap
در تله انداختن، (با حیله) گرفتار کردن، تله ی موش، تلهی موش در تله انداختن، تله موش
انگلیسی به فارسی
تلهی موش
در تله انداختن، (با حیله) گرفتار کردن
انگلیسی به انگلیسی
• mouse snare, trap for catching mice
a mousetrap is a small device that catches or kills mice.
a mousetrap is a small device that catches or kills mice.
جملات نمونه
1.
تله ی موش
2. They bait the mousetrap with stale cheese.
[ترجمه ترگمان]ان ها تله موش را با پنیر کهنه به دام انداختند
[ترجمه گوگل]آنها با استفاده از پنیر مضر ماست پر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها با استفاده از پنیر مضر ماست پر می کنند
3. Be it in a mousetrap or an atomic detector, the right kind of trip-lever can always trigger an arbitrarily large effect.
[ترجمه ترگمان]در یک دستگاه mousetrap یا یک ردیاب اتمی، آن را داشته باشید، نوع درست اهرم می تواند همیشه یک افکت بزرگ را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]در یک ماستر یا یک آشکارساز اتمی، نوع مناسب اهرم مسافرتی همیشه می تواند یک اثر به طور صریح بزرگی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]در یک ماستر یا یک آشکارساز اتمی، نوع مناسب اهرم مسافرتی همیشه می تواند یک اثر به طور صریح بزرگی ایجاد کند
4. Leave it to Disney to build a better mousetrap.
[ترجمه ترگمان]آن را به دیزنی واگذارد تا a بهتری بسازد
[ترجمه گوگل]برای ساختن موزاییک بهتر، آن را به دیزنی بیاورید
[ترجمه گوگل]برای ساختن موزاییک بهتر، آن را به دیزنی بیاورید
5. She remembered the mousetrap Clare had given her.
[ترجمه ترگمان]او به یاد تله موش افتاد که کلیر به او داده بود
[ترجمه گوگل]او به یاد می آورد که ماستر کلر به او داده بود
[ترجمه گوگل]او به یاد می آورد که ماستر کلر به او داده بود
6. Building a better mousetrap, one raindrop at a time.
[ترجمه ترگمان]ساختمان یک تله موش بهتر یک قطره باران است
[ترجمه گوگل]یک موش بافتنی بهتر، یک بار باران در یک زمان
[ترجمه گوگل]یک موش بافتنی بهتر، یک بار باران در یک زمان
7. And be warned, you can't legally set a mousetrap in California without a hunting license, either.
[ترجمه ترگمان]و هشدار داده شود که شما نمی توانید به طور قانونی یک mousetrap در کالیفرنیا را بدون مجوز شکار تعیین کنید
[ترجمه گوگل]و هشدار می دهیم، شما نمی توانید به طور قانونی یک ماست پر را در کالیفرنیا بدون مجوز شکار قرار دهید
[ترجمه گوگل]و هشدار می دهیم، شما نمی توانید به طور قانونی یک ماست پر را در کالیفرنیا بدون مجوز شکار قرار دهید
8. A mousetrap has five parts that are absolutely necessary for the mousetrap to function.
[ترجمه ترگمان]A دارای پنج بخش است که مطلقا برای تابع mousetrap ضروری هستند
[ترجمه گوگل]ماستر دارای پنج قسمت است که برای عملکرد موشها کاملا ضروری است
[ترجمه گوگل]ماستر دارای پنج قسمت است که برای عملکرد موشها کاملا ضروری است
9. What is true of the mousetrap, hesays, is even truer of the bacterial flagellum, a whiplike cellularorganelle used for propulsion that operates like an outboard motor.
[ترجمه ترگمان]آنچه در مورد the، hesays، صادق است، حتی حقیقی تر از flagellum باکتریایی است، a whiplike که برای نیروی محرکه استفاده می شود که مانند یک موتور خارجی عمل می کند
[ترجمه گوگل]حقیقت این است که ماست پرپ، hesays، حقیقتا از پرچم باکتریایی است که یک سلول عصبی مرکزی است که برای نیروی محرکه ای استفاده می شود که مانند موتور قایق سواری عمل می کند
[ترجمه گوگل]حقیقت این است که ماست پرپ، hesays، حقیقتا از پرچم باکتریایی است که یک سلول عصبی مرکزی است که برای نیروی محرکه ای استفاده می شود که مانند موتور قایق سواری عمل می کند
10. We mousetrap him somehow.
[ترجمه ترگمان]به هر حال ما او را به دام انداختیم
[ترجمه گوگل]ما او را به گونه ای چاق می کنیم
[ترجمه گوگل]ما او را به گونه ای چاق می کنیم
11. This onomatopoeic word suggests to me the sound a mousetrap makes when it snaps shut.
[ترجمه ترگمان]این کلمه لعنتی به من پیشنهاد یک تله موش را می دهد وقتی که آن را محکم می بندد
[ترجمه گوگل]این کلمه یونوماتوپوئیک به من نشان می دهد که یک صدای ماوس هنگامی که آن را بسته می شود
[ترجمه گوگل]این کلمه یونوماتوپوئیک به من نشان می دهد که یک صدای ماوس هنگامی که آن را بسته می شود
12. Have you got any stale cheese that I can bait the mousetrap with?
[ترجمه ترگمان]آیا پنیر stale داری که من بتوانم با او تله موش را به دام بیندازم؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هر گونه پنیر نهایی دارید که می توان با استفاده از موی سر تجمع داد؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هر گونه پنیر نهایی دارید که می توان با استفاده از موی سر تجمع داد؟
13. It is no longer enough to build a better mousetrap and wait for the world to beat a path to your door.
[ترجمه ترگمان]دیگر به اندازه کافی نیست که یک mousetrap بهتر بسازید و صبر کنید تا جهان راهی برای رسیدن به خانه تان بزند
[ترجمه گوگل]دیگر کافی نیست که یک موش بافتنی بهتر بسازیم و منتظر بمانیم تا جهان به مسیر خود برسد
[ترجمه گوگل]دیگر کافی نیست که یک موش بافتنی بهتر بسازیم و منتظر بمانیم تا جهان به مسیر خود برسد
14. It reminds me of a Russian saying - the only free thing is the cheese a mousetrap.
[ترجمه ترگمان]مرا به یاد یک ضرب المثل روسی می اندازد - تنها چیز آزاد پنیر a است
[ترجمه گوگل]این به من یک سخن روسی یادآوری می کند - تنها چیزی که آزاد است این است که پنیر ماست
[ترجمه گوگل]این به من یک سخن روسی یادآوری می کند - تنها چیزی که آزاد است این است که پنیر ماست
The enemy mousetrapped our tanks and destroyed them.
دشمن تانکهای ما را در دام انداخت و آنها را نابود کرد.
پیشنهاد کاربران
تله موش
کلمات دیگر: