کلمه جو
صفحه اصلی

dreadfully


(عامیانه) بسیار، خیلی، به طرز وحشتناک، با وضعی رعب آور، ترسناکانه

انگلیسی به فارسی

ترسناکانه


ترسناک


انگلیسی به انگلیسی

• extremely (slang); awfully, terribly; fearfully; awfully
dreadfully means very or to a very great extent.
dreadfully also means in a very bad or unpleasant way.

جملات نمونه

1. i am dreadfully tired
خیلی خسته ام.

2. It was a dreadfully emotional parting.
[ترجمه ترگمان]خداحافظی وحشتناکی بود
[ترجمه گوگل]این جنجال وحشتناک عاطفی بود

3. They're dreadfully busy at the moment.
[ترجمه ترگمان]در این لحظه به شدت مشغول کارند
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر بسیار شلوغ هستند

4. We maligned him dreadfully when you come to think of it.
[ترجمه ترگمان]وقتی که به این موضوع فکر می کنی از او بدگویی کردیم
[ترجمه گوگل]ما وقتی به این فکر می کردیم، سختی می کشیدیم

5. His mother's death had shaken him dreadfully.
[ترجمه ترگمان]مرگ مادرش او را سخت تکان داده بود
[ترجمه گوگل]مرگ مادرش او را به شدت تکان داد

6. The actor hammed up the part dreadfully.
[ترجمه ترگمان]بازیگر نقش خود را به طور وحشتناکی از هم جدا می کند
[ترجمه گوگل]این بازیگر وحشت زده شده است

7. I knew something was dreadfully wrong.
[ترجمه ترگمان]من می دانستم که چیزی سخت در اشتباه است
[ترجمه گوگل]من می دانستم که چیزی به سختی اشتباه است

8. I'm dreadfully sorry - I really am.
[ترجمه ترگمان]من واقعا متاسفم - واقعا هستم -
[ترجمه گوگل]من خیلی ناراحت هستم - واقعا من هستم

9. All stories seemed dreadfully alike, no matter who told them.
[ترجمه ترگمان]همه داستان ها به طور وحشتناکی شبیه هم بودند، مهم نبود که چه کسی به آن ها گفته بود
[ترجمه گوگل]همه داستانها به طرز وحشیانه ای به نظر می رسید، مهم نیست که چه کسی به آنها گفت

10. Would you mind dreadfully if I didn't come?
[ترجمه ترگمان]ناراحت نمی شوی اگر من نیامدم؟
[ترجمه گوگل]آیا من به سختی می فهمم که اگر نمی آمدم؟

11. He is dreadfully tough.
[ترجمه ترگمان]او فوق العاده خشن است
[ترجمه گوگل]او سختی سخت است

12. They suffered dreadfully during the war.
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ به طور وحشتناکی رنج می بردند
[ترجمه گوگل]آنها در طول جنگ رنج فراوان داشتند

13. I felt dreadfully inadequate.
[ترجمه ترگمان]خیلی احساس بدی داشتم
[ترجمه گوگل]احساس ناراحتی نکردم

14. That something was dreadfully wrong was an idea which urgently called his attention, but it wavered beyond his grasp.
[ترجمه ترگمان]این چیزی بود که به شدت اشتباه می کرد، فکری بود که او را جلب می کرد، اما از چنگش در می رفت
[ترجمه گوگل]چیزی که به سختی اشتباه بود، ایده ای بود که فورا توجه او را به خود جلب کرد، اما فراتر از حد درک آن بود

15. I felt dreadfully inadequate in the face of this material.
[ترجمه ترگمان]در چهره این مادی بسیار ناکافی احساس می کردم
[ترجمه گوگل]من در برابر این مواد ناراحت شدم

I am dreadfully tired.

خیلی خسته‌ام.


پیشنهاد کاربران

بی اندازه


کلمات دیگر: