کلمه جو
صفحه اصلی

breathe out

انگلیسی به فارسی

نفس کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

• let air out of the lungs, blow out

جملات نمونه

1. Breathe out and ease your knees in toward your chest.
[ترجمه ترگمان]نفس بکش و زانوهات رو به سمت سینه خودت ببر
[ترجمه گوگل]نفس کشیدن و زانوهای خود را به سمت سینه خود بکشید

2. When you breathe out, you expel air from your lungs.
[ترجمه ترگمان]وقتی نفس می کشی هوا رو از ریه هات بیرون می کنی
[ترجمه گوگل]وقتی نفس کشیدید، هوا را از ریه ها بیرون می آورید

3. Take a deep breath and then breathe out when I tell you.
[ترجمه ترگمان]یه نفس عمیق بکش و وقتی بهت میگم نفس بکش
[ترجمه گوگل]یک نفس عمیق بکشید و بعد وقتی به شما می گویم نفس کشیدن

4. Humans take in oxygen and breathe out carbon dioxide.
[ترجمه ترگمان]انسان ها اکسیژن می گیرند و دی اکسید کربن را تنفس می کنند
[ترجمه گوگل]انسانها اکسیژن را جذب می کنند و دی اکسید کربن را نفس می کشند

5. Breathe out slowly through your mouth as you stand up.
[ترجمه ترگمان]به آرومی از دهنت نفس بکش وقتی که بلند میشی
[ترجمه گوگل]به آرامی از دهان خود بلند شوید

6. So I breathe out long and slowly, and I shuffle my feet.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نفس می کشم و آهسته نفس می کشم و پاهایم را تکان می دهم
[ترجمه گوگل]بنابراین من بلند و آهسته نفس می کشم، و پا را می شکنم

7. Breathe out as you reach and breathe in as you lower.
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدید، نفس بکشید و به اندازه شما نفس بکشید
[ترجمه گوگل]نفس کشیدن را در حالی که پایین می آورید و نفس می کشید

8. As you breathe out you will trap some of this air in this mask and slowly breathe it back in.
[ترجمه ترگمان]همان طور که نفس می کشی، بعضی از این هوای این ماسک را به دام خواهی برد و آهسته آن را به داخل تنفس خواهی کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که نفس می کشید برخی از این هوا را در این ماسک به دام انداخته و به آرامی آن را دوباره نفس بکشید

9. Now as you breathe out again through your mouth, push the palms to the sides at shoulder height.
[ترجمه ترگمان]حالا که دوباره از دهانت خارج می شوی، کف دست ها را به دو طرف فشار می دهی
[ترجمه گوگل]حالا که دوباره از طریق دهان خود نفس بکشید، کف دست ها را به سمت دو طرف در ارتفاع شانه فشار دهید

10. Breathe out as you lift and breathe in as you lower, keeping your chin away from your chest.
[ترجمه ترگمان]وقتی بلند میشی نفس بکش و نفس بکش و نفست رو از سینه هات دور نگه داری
[ترجمه گوگل]در حالی که پایین می آورید، نفس کشید و نفس کشید و چانه خود را از قفسه سینه خود دور کرد

11. They still breathe out when they strike, forcing the air out of their body and tensing their muscles.
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز هنگام حمله نفس می کشند و هوا را از بدنشان بیرون می کنند و عضلات خود را منقبض می کنند
[ترجمه گوگل]آنها وقتی که اعتصاب می کنند، نفس می کشند، هوا را از بدنشان بیرون می کنند و عضلاتشان را تکان می دهند

12. At least a fellow can breathe out here.
[ترجمه ترگمان]حداقل یک نفر می تواند اینجا نفس بکشد
[ترجمه گوگل]حداقل یک نفر می تواند در اینجا نفس بکشد

13. I forget to breathe out every time I watch him.
[ترجمه ترگمان]یادم میره هر دفعه که مراقبش هستم نفس بکشم
[ترجمه گوگل]هر بار که من او را تماشا می کنم، فراموش می کنم که نفس بکشم

14. The doctor told her to breathe out slowly.
[ترجمه ترگمان]دکتر به او گفت که آرام نفس بکشد
[ترجمه گوگل]دکتر به او گفت او به آرامی نفس بکشد

پیشنهاد کاربران

رها کردن نفس

نفس خود را بیرون دادن, بازدم

بازگرداندن نفس، بیرون دادن نفس، خارج کردن نفس*


کلمات دیگر: