کلمه جو
صفحه اصلی

breastbone


رجوع شود به: sternum، استخوان سینه، عظیم قص

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: sternum


سینه بند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the bone located in the center of the chest that connects the two halves of the rib cage; sternum.

• sternum, long flat bone connected to the ribs (anatomy, zoology)
your breastbone is the long vertical bone in the centre of your chest.

جملات نمونه

1. To put the tissue behind the breastbone, where it grows naturally, would have meant breaking bone.
[ترجمه ترگمان]برای گذاشتن بافت از سینه، جایی که طبیعی رشد می کند، به معنای شکستن استخوان بود
[ترجمه گوگل]برای قرار دادن بافت پشت جمجمه، که در آن به طور طبیعی رشد می کند، به معنی شکستن استخوان است

2. The doctor found that her breastbone was loose.
[ترجمه ترگمان]دکتر متوجه شد که سینه اش شل شده است
[ترجمه گوگل]دکتر متوجه شد که سینه خود سست است

3. In the shadow of his breastbone.
[ترجمه ترگمان]در سایه سینه اش
[ترجمه گوگل]در سایه سینه خود

4. The breastbone bold, without being unduly prominent.
[ترجمه ترگمان]استخوان سینه برجسته است، بی آنکه بی جهت prominent باشد
[ترجمه گوگل]بطن چپ، بدون اینکه به شدت برجسته باشد

5. Kailashi was thin and hollow-eyed, her breastbone tattooed with om symbols and her matted hair covered by a purple shawl.
[ترجمه ترگمان]Kailashi لاغر و گود افتاده بود، سینه اش در حالی که با کت قرمز پوشیده شده بود و موهای ژولیده و موهای ژولیده او با شال ارغوانی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]Kailashi نازک و توخالی چشم بود، سینه او با خالکوبی با نشانه های خود و موهای ماته خود را پوشیده شده توسط شال بنفش

6. It has somewhat toughened and dark flesh, coarse skin, and a somewhat hardened breastbone cartilage.
[ترجمه ترگمان]آن پوست نسبتا سفت و تیره است، پوست خشن، پوست خشن و یک استخوان سینه نسبتا خشکی دارد
[ترجمه گوگل]این تا حدودی سخت و گوشت تیره، پوست درشت و غضروف کمرنگ شده سینه است

7. His rib cage was missing on one side where a large piece of shell casing stuck out from under his breastbone.
[ترجمه ترگمان]قفسه سینه او در یک طرف، جایی که یک تکه چوب شل از زیر قفسه سینه اش بیرون زده بود، گم شده بود
[ترجمه گوگل]قفسه سینه او در یک سمت از جایی که قطعه بزرگ پوسته پوسته شده از زیر سینه خود را از دست رفته بود

8. Terror suddenly hit her like an iron arrow in the breastbone and her throat seized up and she choked.
[ترجمه ترگمان]وحشت ناگهان مثل تیری آهنین در سینه به او برخورد کرد و گلویش گیر کرد و بغض گلویش را گرفت
[ترجمه گوگل]ترس ناگهانی او را مانند یک فلش آهن در سینه شان گرفت و گلو او را گرفت و او را خفه کرد

9. Open the back, and with the heel of your hand, press the center of the breastbone firmly to flatten it.
[ترجمه ترگمان]پشت را باز کنید، و با پاشنه دست، مرکز سینه را محکم فشار دهید تا آن را پهن (مسطح)کنید
[ترجمه گوگل]پشت و با پاشنه دست خود را باز کنید، مرکز سینه را محکم بگیرید تا آن را صاف کنید

10. The ache in her head got worse and she began to imagine a pain under her breastbone.
[ترجمه ترگمان]درد سر او بدتر شد و شروع به تصور درد زیر سینه اش کرد
[ترجمه گوگل]درد در سر او بدتر شد و او شروع به تصور درد در زیر سینه خود کرد

11. It has tender flesh; smooth-textured, soft, and pliable skin; and a somewhat flexible breastbone cartilage.
[ترجمه ترگمان]پوست نرم دارد؛ پوست نرم، بافت نرم، نرم و انعطاف پذیر؛ و یک غضروف دنده ای از استخوان جناغ سینه
[ترجمه گوگل]گوشت منجمد دارد پوست نرم و نرم و نرم؛ و غضروف مفصل شانه ای تا حدودی انعطاف پذیر است

12. It has tender meat; soft, pliable, smooth-textured skin; and flexible breastbone cartilage.
[ترجمه ترگمان]آن گوشت ترد، نرم، قابل انعطاف، پوست با بافت صاف و غضروف سینه انعطاف پذیر دارد
[ترجمه گوگل]این گوشت منصفانه است؛ پوست نرم و لطیف و صاف بافت و غضروف مفصل شانه ای انعطاف پذیر

13. Methods35 cases cured with transection and intra fixation of breastbone and costa to treat pectus excavatum were analyzed.
[ترجمه ترگمان]Methods۳۵ مورد بررسی با transection و تثبیت درون استخوان سینه و کاستا برای درمان pectus excavatum مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]روشهای مورد بررسی 35 مورد با ترشح و ترشح داخل قفسه سینه و کوتا برای درمان پکتوس اککتومات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند

14. Body -- The chest is deep and long with the breastbone sharply angled and prominent.
[ترجمه ترگمان]بدن - - سینه بسیار عمیق و دراز با سینه برجسته زاویه دار و برجسته است
[ترجمه گوگل]بدن - قفسه سینه عمیق و طولانی است و سینه به شدت زاویه دارد و برجسته است

پیشنهاد کاربران

اعماق وجود ، تا مغز استخوان



کلمات دیگر: