کلمه جو
صفحه اصلی

dreamily

انگلیسی به انگلیسی

• in a dreamy way
if you do something dreamily, you do it without concentrating, because you are thinking about something else, especially something that is pleasant.

جملات نمونه

1. 'I'm coming,' he replied dreamily, without moving.
[ترجمه ترگمان]با حالتی اندیش ناک جواب داد: دارم می آیم، بی آن که حرکت کنم
[ترجمه گوگل]'من می آیم،' او به رویایی پاسخ داد، بدون حرکت

2. He gazed dreamily out of the window.
[ترجمه ترگمان]با حالتی اندیش ناک از پنجره بیرون را نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او از خواب بیدار از پنجره بیرون زد

3. "They were divine," she sighs, dreamily.
[ترجمه ترگمان]او آه کشان می گوید: آن ها آسمانی بودند
[ترجمه گوگل]'آنها الهی بودند،' او به نظر می آید، dreamily

4. 'I have lots of happy memories,' she said dreamily.
[ترجمه ترگمان]با حالتی اندیش ناک گفت: خاطرات خوش دارم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من خاطرات خوشحال زیادی دارم '

5. Instead of producing something his neighbors wanted, he dreamily sawed and sanded something utterly useless to them.
[ترجمه ترگمان]به جای آن که چیزی برای همسایگان خود تهیه کند، او در حالی که در رویا فرورفته بود، چیزی را کام لا بی فایده می دید
[ترجمه گوگل]به جای تولید چیزی که همسایگانش می خواستند، او به طرز وحشیانه ای از چیزهایی که کاملا بی فایده بود برای آنها ریخت و ریخت

6. There it lived happily ever after, plodding dreamily through piles of dandelions and cabbage - carefully avoiding the water trough.
[ترجمه ترگمان]آن جا با خوشی و خوشی زندگی می کرد و از میان کپه های علف و کلم به دقت نگاه می کرد - با احتیاط از آبشخور آب پرهیز می کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن با خوشحالی می گذشت، به طرز وحشیانه ای از طریق شمع های قاصدک و کلم، با دقت اجتناب از تخلیه آب، از بین می رفت

7. She looked dreamily at the sky.
[ترجمه ترگمان]با حالتی اندیش ناک به آسمان نگریست
[ترجمه گوگل]او به رویایی در آسمان نگاه کرد

8. I swerved to avoid a solitary drunk who dreamily crossed the road backwards.
[ترجمه ترگمان]من تغییر جهت دادم تا از یک مست مست که در رویا فرورفته بود دوری کنم و به طرف عقب حرکت کنم
[ترجمه گوگل]من متوقف شدم برای جلوگیری از مستقل مستقل که رویایی از جاده به عقب عبور کرد

9. In the town library, patrons meander dreamily through the dusty stacks.
[ترجمه ترگمان]در کتابخانه شهر، مشتریان در حال تفکر در میان قفسه های پر گرد و غبار قدم می زدند
[ترجمه گوگل]در کتابخانه شهر، مشتریان از طریق پشته های گرد و خاک رویایی می بینند

10. And lifted his head, dreamily, as one who has drunken.
[ترجمه ترگمان]و مانند کسی که مست باشد سرش را بلند کرد
[ترجمه گوگل]و سرش را به رویای خود برداشت، همانطور که کسی مست بود

11. She smiled, looking dreamily out on the shifty landscape.
[ترجمه ترگمان]او لبخندی زد و با حالتی اندیش ناک به منظره زیرکانه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او لبخند زد، به دنبال dreamily در چشم انداز shifty

12. He was dreamily thinking about her when out of the lamp-lit haze came Marleen, a coquettish beauty with sea-green eyes whom Leip had met at an art gallery.
[ترجمه ترگمان]او با حالتی اندیش ناک به او فکر می کرد که هنگام بیرون آمدن از نور چراغ روشن، زیبایی coquettish با چشمان سبز و سبز که در گالری آثار هنری دیده بود
[ترجمه گوگل]او رویایانه به او فکر کرد وقتی که از لامپ مهتاب مارلین آمد، زیبایی سحرآمیز با چشمهای سبز سبز که لایپ در یک گالری هنری ملاقات کرده بود

13. Unicorn looked dreamily at Alice, and said'Talk, child.
[ترجمه ترگمان]با حالتی اندیش ناک به الیس نگاه کرد و گفت: بچه جان
[ترجمه گوگل]اسب شاخدار به آرامی روی آلیس ظاهر شد و گفت: «بابا، بچه

14. That passes my mind's eye lilting, dreamily.
[ترجمه ترگمان]در حالی که با حالتی اندیش ناک و اندیش ناک چشم از سرم بیرون می زند
[ترجمه گوگل]این چشمان ذهنم را میچرخاند، رویایی

پیشنهاد کاربران

رویایی

خیال پردازانه


کلمات دیگر: