کلمه جو
صفحه اصلی

mournfully


با سوگواری سوگوارانه، عزادارانه، ماتم دارانه

انگلیسی به فارسی

مودبانه


انگلیسی به انگلیسی

• gloomily; while grieving, with grief, in a mournful manner

جملات نمونه

1. The sea water washed mournfully against the sides of the boat.
[ترجمه ترگمان]آب دریا با حالتی متفکرانه به دو طرف قایق فرو رفت
[ترجمه گوگل]آب دریا شبیه به دو طرف قایق است

2. He stood mournfully at the gate waving bye bye.
[ترجمه ترگمان]او با اندوه در کنار دروازه ایستاده بود و از او خداحافظی می کرد
[ترجمه گوگل]او در حال غرق شدن در دروازه ایستاد و گریه میکرد

3. The dog looked mournfully after its owner.
[ترجمه ترگمان]سگ با اندوه به دنبال صاحبش به راه افتاد
[ترجمه گوگل]سگ بعد از صاحبش مایه تاسف بود

4. The young man stared into his glass mournfully.
[ترجمه ترگمان]مرد جوان با اندوه به لیوانش نگاه کرد
[ترجمه گوگل]مرد جوان، به طرز محکمی به شیشه نگاه کرد

5. Deanne Sokolin creates abstract, mournfully poetic black-and-white images of wrapped objects.
[ترجمه ترگمان]Deanne Sokolin تصاویر انتزاعی، سوگوارانه و سفید رنگ اشیا پیچیده را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]دین سوکولین تصاویر سیاه و سفید انتزاعی و شاعرانه ای از اشیاء پیچیده ایجاد می کند

6. The hound bayed mournfully.
[ترجمه ترگمان]سگ تازی با حزن و اندوه از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]این شکارچی مایه تاسف است

7. He was mournfully re-enacting the conversation between two officials, as they debated the merits of revoking a pass-interference penalty.
[ترجمه ترگمان]او به طور غم انگیزی گفتگو بین دو مقام را به شکل غم انگیزی تصویب کرد، زیرا درباره مزایای ملغی نمودن یک مجازات قانونی بحث می کردند
[ترجمه گوگل]او متاسفانه مکالمه بین دو مقام را دوباره برقرار کرد، زیرا آنها در مورد مجازات لغو مجازات گذار - دخالت در دادگاه بحث کردند

8. The church bell was tolling mournfully as the carriage entered the cemetery gate.
[ترجمه ترگمان]وقتی کالسکه وارد قبرستان شد، ناقوس کلیسا به صدا درآمد
[ترجمه گوگل]زنگ کلیسا در حالی که حامل وارد دروازه قبرستان شد، مجذوب شد

9. This mournfully bright menial Val wore high heels and a black beret.
[ترجمه ترگمان]این کار پست bright با پاشنه های بلند و کلاه پشمی سیاه پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]این ولخرجی وحشیانه ول با پاشنه بلند و یک برادر سیاه پوست پوشید

10. He stared mournfully at the bright strip which appeared to float in the cold air over the small table.
[ترجمه ترگمان]با اندوه به the درخشان که در هوای سرد روی میز کوچک شناور بود خیره شد
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه در نوار روشن ظاهر شد که به نظر می رسد در هوا سرد در جدول کوچک شناور است

11. Is Spidey, whose head appears to be bowed mournfully, crying the loss of a loved one?
[ترجمه ترگمان]عنکبوت جان است که سرش را با اندوه خم می کند و می گوید: از دست دادن کسی که عاشقش شده باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا Spidey، سر خود را به نظر می رسد به شدت تحت تعقیب، گریه از دست دادن یکی از عزیزان؟

12. Often and often she walked mournfully round the place where Haley's gang of men and women sat in their chains .
[ترجمه ترگمان]بارها و بارها با اندوه به محلی که دسته هیلی و زن ها در زنجیر آن ها نشسته بودند، قدم می زد
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات او اغلب به جایی رفت که باند مردان و زنان هالی در زنجیرشان نشسته بود

13. He let his eyes rest mournfully on the little courtyard outside the window and stayed silent.
[ترجمه ترگمان]چشمانش را به حیاط کوچک بیرون پنجره دوخت و خاموش ماند
[ترجمه گوگل]او چشم هایش را در حیاط کوچک خارج از پنجره ماتم زده و ساکت می ماند

14. A rusty ironrod projected mournfully from one of the window ledges.
[ترجمه ترگمان]A زنگ زده و زنگ زده از یکی از the پنجره بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]یک آهنگر زنگ زده از یکی از لبه های پنجره مضحک شده است


کلمات دیگر: