صفحه اصلی
determind
بستن
پیشنهاد کاربران
پیشنهاد کاربران
تصمیم محکم
مصمم
you should have determind choose
مشخص معیین
مصمم
مثال:she was determined to win the. game
مشخص کردن، تصمیم گرفتن، حکم دادن
کلمات دیگر: