کلمه جو
صفحه اصلی

endorsed

انگلیسی به فارسی

تایید شده، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، ظهرنویسی کردن، در پشت سند نوشتن


جملات نمونه

1. he officially endorsed the labour party candidate
او پشتیبانی خود را از نامزد حزب کارگر رسما اعلام کرد.

پیشنهاد کاربران

Yes, but you haven’t endorsed the cheque.
بله، لطفاً پشت چک مشخصات خود را بنویسید

حمایت شده، تایید شده



کلمات دیگر: