تماشاچی بودن، حضر وناظر بودن
spectate
تماشاچی بودن، حضر وناظر بودن
انگلیسی به فارسی
تماشاچی بودن، حضر وناظر بودن
مشخصه
جملات نمونه
1. These authors see the spectating of sporting events as functional for society.
[ترجمه ترگمان]این نویسندگان the رویداده ای ورزشی را به عنوان کارکردی برای جامعه می بینند
[ترجمه گوگل]این نویسندگان، تماشای رویدادهای ورزشی را به عنوان کاربردی برای جامعه می بینند
[ترجمه گوگل]این نویسندگان، تماشای رویدادهای ورزشی را به عنوان کاربردی برای جامعه می بینند
2. They came to spectate at weddings and funerals.
[ترجمه ترگمان]برای عروسی و مراسم تدفین می آمدند
[ترجمه گوگل]آنها در مراسم عروسی و مراسم تشییع جنازه آمدند
[ترجمه گوگل]آنها در مراسم عروسی و مراسم تشییع جنازه آمدند
3. This records only a small fraction of the sport-related expenditure associated with spectating at sports events.
[ترجمه ترگمان]این گزارش تنها بخش کوچکی از هزینه های مربوط به ورزش مربوط به spectating در رویداده ای ورزشی را ثبت می کند
[ترجمه گوگل]این تنها بخش کوچکی از هزینه های ورزشی مرتبط با تماشای رویدادهای ورزشی را ثبت می کند
[ترجمه گوگل]این تنها بخش کوچکی از هزینه های ورزشی مرتبط با تماشای رویدادهای ورزشی را ثبت می کند
4. The efficiency arguments used to justify government intervention in sports markets are applicable to participation, not to spectating.
[ترجمه ترگمان]استدلال کارآمدی که برای توجیه مداخله دولت در بازارهای ورزشی مورد استفاده قرار می گیرد، برای مشارکت، نه به spectating قابل استفاده است
[ترجمه گوگل]استدلالهای کارآیی که برای توجیه دخالت دولت در بازارهای ورزشی برای شرکت در انتخابات استفاده می شود، نه به تماشای آن است
[ترجمه گوگل]استدلالهای کارآیی که برای توجیه دخالت دولت در بازارهای ورزشی برای شرکت در انتخابات استفاده می شود، نه به تماشای آن است
5. Up in the Milburn Stand, sampling his first taste of football spectating, eight-year-old Turnbull Junior wasn't very impressed either.
[ترجمه ترگمان]در ایست بازرسی Milburn، نمونه برداری اولیه فوتبال spectating، Turnbull ۸ ساله نیز چندان تحت تاثیر قرار نگرفت
[ترجمه گوگل]بالا در ستون میلبور، نمونه اولیه طعم و مزه خود را از تماشای فوتبال، هشت ساله Turnbull Junior نیز بسیار تحت تاثیر قرار
[ترجمه گوگل]بالا در ستون میلبور، نمونه اولیه طعم و مزه خود را از تماشای فوتبال، هشت ساله Turnbull Junior نیز بسیار تحت تاثیر قرار
6. I cannot believe that anyone should want to spectate the ordinariness of my existence, for I certainly have no wish to spectate anyone else's.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم باور کنم که هر کس بخواهد معمولی زندگی من باشد، چون من اصلا دلم نمی خواهد کس دیگری را دوست داشته باشم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم اعتقاد داشته باشم که هر کسی باید بخواهد منشاء وجود من را نشان دهد، زیرا من قطعا مایل نیستم کسی را ببینم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم اعتقاد داشته باشم که هر کسی باید بخواهد منشاء وجود من را نشان دهد، زیرا من قطعا مایل نیستم کسی را ببینم
7. And as soon as his own net duties were over on Tuesday and yesterday, Ian made the short trip to Derby to spectate.
[ترجمه ترگمان]و به محض این که وظایف تور او سه شنبه و دیروز تمام شد، ایان سفر کوتاهی به داربی کرد تا به spectate برود
[ترجمه گوگل]و هنگامی که وظایف خالص خود را روز سه شنبه و دیروز انجام شد، ایان سفر کوتاهی به دربی انجام داد
[ترجمه گوگل]و هنگامی که وظایف خالص خود را روز سه شنبه و دیروز انجام شد، ایان سفر کوتاهی به دربی انجام داد
8. It all takes place in Mexican bandit country so remote and lawless that no-one goes to spectate.
[ترجمه ترگمان]همه اینها در یک کشور راهزن در مکزیک رخ می دهد، چنان دور افتاده و بی قانون، که هیچ کس به spectate نمی رود
[ترجمه گوگل]این همه در کشور راهزنان مکزیکی بسیار دور و بی قانونی اتفاق می افتد که هیچ کس نمی تواند به آن توجه کند
[ترجمه گوگل]این همه در کشور راهزنان مکزیکی بسیار دور و بی قانونی اتفاق می افتد که هیچ کس نمی تواند به آن توجه کند
9. To improve the interface and tool set by which individuals and media entities are able to spectate and broadcast Counter-Strike.
[ترجمه ترگمان]برای بهبود رابط و مجموعه ابزار که افراد و موجودیت های رسانه ای بتوانند مقابله با حمله را پخش و پخش کنند
[ترجمه گوگل]برای بهبود رابط و ابزار مجموعه ای که توسط افراد و نهادهای رسانه ای قادر به مشاهده و پخش Counter-Strike
[ترجمه گوگل]برای بهبود رابط و ابزار مجموعه ای که توسط افراد و نهادهای رسانه ای قادر به مشاهده و پخش Counter-Strike
پیشنهاد کاربران
تماشاچی بودن
تماشا
تماشای رقابت، مسابقه یا چیزی بدون شرکت کردن در آن
تماشا کردن ( دقیقا مثل watch میمونه )
گیمرا بهتر تشخیص میدن. مثلا توی بازی کانتر وقتی می میرید میتونید دوستانتون رو ببینید که دارن چکار میکنن. یه گزینه هست توی منوی کانتر به اسم :
Death camera type :
و زیر گزینه هاش شامل :
Spectate anyone
Spectate team only
Only first person
پس یعنی دیدن و تماشا کردن
verb
[no obj] :
( to watch something ( such as a sports event
She no longer participates in sports but merely spectates. [=she is just a spectator]
گیمرا بهتر تشخیص میدن. مثلا توی بازی کانتر وقتی می میرید میتونید دوستانتون رو ببینید که دارن چکار میکنن. یه گزینه هست توی منوی کانتر به اسم :
Death camera type :
و زیر گزینه هاش شامل :
Spectate anyone
Spectate team only
Only first person
پس یعنی دیدن و تماشا کردن
verb
[no obj] :
( to watch something ( such as a sports event
She no longer participates in sports but merely spectates. [=she is just a spectator]
کلمات دیگر: