کلمه جو
صفحه اصلی

square one


آغازگاه، محل شروع (کار و غیره)، خانه ی اول، خان اول

انگلیسی به فارسی

آغازگاه، محل شروع (کار و غیره)، خانهی اول، خان اول


مربع یک


مترادف و متضاد

starting point


Synonyms: beginning, clean slate, fresh start, new beginning, outset


جملات نمونه

1. I've had to relearn the game from square one.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم دوباره بازی رو دوباره یاد بگیرم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم بازی را از میدان مربع باز کنم

2. Okay, let's go back to square one and try again.
[ترجمه ترگمان]خیلی خب، برگردیم سر کلاس اول و دوباره تلاش کنیم
[ترجمه گوگل]خوب، بیا برگردیم به مربع و دوباره سعی کنیم

3. The police are now back at square one in their investigation.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال حاضر به میدان اول در تحقیقات خود باز می گردد
[ترجمه گوگل]اکنون پلیس در محاکمه خود به میدان رفته است

4. If this doesn't work we're back to square one.
[ترجمه ترگمان]اگه این جواب نداد دوباره برگشتیم سر خونه اول
[ترجمه گوگل]اگر این کار نمی کند، ما به یک مربع برگشتیم

5. We are back to square one.
[ترجمه ترگمان]برگشتیم سر جای اولمون
[ترجمه گوگل]ما به سمت مربع برگشتیم

6. It was back to square one: telly 24 hours a day.
[ترجمه ترگمان]یک روز بیست و چهار ساعت در تلویزیون بود
[ترجمه گوگل]این یک ساعت به طور منظم 24 ساعت در روز بود

7. I have had to relearn the game from square one and it has increased my knowledge and understanding.
[ترجمه ترگمان]من باید این بازی را دوباره از میدان باز کنم و دانش و درک خود را بیشتر کنم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم بازی را از قسمت مربع باز کنم و دانش و فهم من را افزایش داده است

8. Rejected at that level, he was back to square one, at a disadvantage.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در آن سطح رد شد، با یکی از معایب خود به میدان اول برگشت
[ترجمه گوگل]در آن سطح رد شد، او به جای یک مربع، در معرض خطر بود

9. We are not starting from square one!
[ترجمه ترگمان]ما از میدان اول شروع نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما از یک مربع شروع نمی کنیم

10. The murder hunt team are now back at square one after having arrested and released 27 men.
[ترجمه ترگمان]تیم شکار در حال حاضر پس از دستگیری ۲۷ نفر از افراد دستگیر شده و آزاد شده است
[ترجمه گوگل]پس از دستگیر شدن و آزاد کردن 27 مرد، تیم شکار قتل در حال بازگشت به میدان است

11. There is no need to go back to square one; just a few steps backward is all that is needed.
[ترجمه ترگمان]احتیاجی نیست که به میدان اول برگردیم؛ فقط چند قدم به عقب تنها چیزی است که نیاز دارد
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به بازگشت به مربع یکی وجود دارد؛ فقط چند مرحله به عقب همه چیز مورد نیاز است

12. When training resumes, it will be back to square one.
[ترجمه ترگمان]زمانی که آموزش دوباره ازسر گرفته می شود، دوباره به میدان باز خواهد گشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که آموزش رزومه میگیرد، به قسمت اول بازگشته خواهد شد

13. Back to square one! Nothing stood in the distance vision in situ!
[ترجمه ترگمان]! برگردیم سر جای اولمون هیچ چیز در عالم رویا دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]بازگشت به مربع یک! هیچ چیز در چشم انداز فاصله در موقعیت ایستاده بود!

14. That idea hasn't worked, so it's / we're back to square one.
[ترجمه ترگمان]این ایده جواب نداد، برای همین دوباره برگشتیم سر جای اولمون
[ترجمه گوگل]این ایده کار نکرده است، بنابراین ما می توانیم / ما دوباره به مربع یکی

15. If your complaint in not upheld, you may feel you are back to square one.
[ترجمه ترگمان]اگر شکایت شما مورد تایید قرار نگیرد، ممکن است احساس کنید که به میدان اول باز خواهید گشت
[ترجمه گوگل]اگر شکایت شما در بازپرداخت نپذیرد، ممکن است احساس کنید که مجددا به یکی از مربع ها بازگشته اید

اصطلاحات

back to (or at) square one

از اول، از خان اول، دوباره از سر


پیشنهاد کاربران

برگشتن سر پله ( خانه ) اول


کلمات دیگر: