کلمه جو
صفحه اصلی

psychotherapeutic


معنی : وابسته بدرمان روانی
معانی دیگر : وابسته بدرمان روانی

انگلیسی به فارسی

وابسته بدرمان روانی


روان درمانی، وابسته بدرمان روانی


انگلیسی به انگلیسی

• of the treatment of mental disorders through psychological means; of catharsis, of the purging of emotions

مترادف و متضاد

وابسته به درمان روانی (صفت)
psychotherapeutic

جملات نمونه

1. And that the Western psychotherapeutic tradition could learn a great deal from the work of people like the Good Doctor of Jharsetli.
[ترجمه ترگمان]و سنت روان درمانی غرب می تواند خیلی از کاره ای مردم مثل دکتر خوب of یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]و این که سنت روان درمانگری غربی می تواند از کار مردم مانند دکتر خوب Jharsetli مقدار زیادی از یادگیری

2. Dance movement therapy, a creative psychotherapeutic approach.
[ترجمه ترگمان]روش درمان رقص، روش روان درمانی خلاقانه
[ترجمه گوگل]حرکات رقص متحرک، روش روانشناسی خلاقانه

3. Though once cloaked in the trappings of the occult, conversations with local psychics suggest a slightly more psychotherapeutic approach.
[ترجمه ترگمان]با این که یک بار در لباس trappings مرموز و مرموز خود را پوشانده بود، مکالمه با درمانگران محلی یک رویکرد روان درمانی کمی بیشتر را بیان می کند
[ترجمه گوگل]هرچند زمانی که در معرض غرق شدن قرار می گرفت، گفتگو با روانشناسان محلی، رویکرد روان درمانی کمی بیشتر را نشان می داد

4. By the case studying and clinical method, researcher do integrated psychotherapeutic on 13 high - functional autistic children.
[ترجمه ترگمان]در مورد مطالعه موردی و روش بالینی، محققان ۱۳ کودک مبتلا به اوتیسم بالا را درمان می کنند
[ترجمه گوگل]با مطالعه موردی و روش بالینی، محقق روان درمانگری را در 13 کودک مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا تلفیق می کند

5. Scientific Evidence appears to provide an effective and stable foundation for psychotherapeutic practice.
[ترجمه ترگمان]شواهد علمی به نظر می رسد که یک بنیان موثر و پایدار برای تمرین روان درمانی ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]شواهد علمی به نظر می رسد پایه موثر و پایدار برای عمل روان درمانی فراهم می کند

6. The Veterans Administration Hospital has been shown by the General Accounting Office to apply heavy dosages of psychotherapeutic drugs.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان مدیریت سربازان قدیمی توسط اداره حسابرسی عمومی برای اعمال دوزهای سنگینی از داروهای روان درمانی نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]بیمارستان اداره جانباز توسط دفتر حسابداری عمومی نشان داده شده است تا دوزهای سنگین داروهای رواندرمانی مصرف کند

7. Objective To study effect of mental factor on temporomandibular disorders and psychotherapeutic effect.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه تاثیر عوامل ذهنی بر اختلالات عصبی و تاثیرات روان درمانی
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اثر فاکتور ذهنی بر اختلالات تمپوروماندیبولار و رواندرمانی

8. Let me turn now to a consideration of some psychotherapeutic as well as religious efforts to assuage existence anxiety. Consider first the ultimate concern of meaninglessness .
[ترجمه ترگمان]حالا بگذارید به برخی از روش های روان درمانی و نیز تلاش های مذهبی برای رفع نگرانی های موجود تبدیل شوم اولین نگرانی نهایی را در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]اجازه دهید من به بررسی بعضی از روان درمانی و همچنین تلاش های دینی برای پیشگیری از اضطراب موجود تبدیل شوم در ابتدا نگرانی نهایی بی معنی را در نظر بگیرید

9. As a methodology, post - structuralism has affected many disciplines in social science. So was the psychotherapeutic practice.
[ترجمه ترگمان]post به عنوان یک روش شناسی، بسیاری از رشته های علوم اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده است تمرین روان درمانی هم همین طور بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک روش شناسی، بعد از ساختارگرایی، بسیاری از رشته های علوم اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است بنابراین روان درمانگری بود

پیشنهاد کاربران

روان درمانی


کلمات دیگر: