کلمه جو
صفحه اصلی

butler


معنی : ناظر، ساقی، ابدارباشی، پیشخدمت سفره
معانی دیگر : آبدارباشی، (در منزل پولداران) سرپیشخدمت (متصدی شراب خانه و چیدن میز و غیره)

انگلیسی به فارسی

ناظر، پیشخدمت سفره، آبدارباشی


خدمتکار، ساقی، ابدارباشی، پیشخدمت سفره، ناظر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a man employed in a household as head servant.
مشابه: domestic

- The butler immediately announced the visitors.
[ترجمه ترگمان] پیشخدمت بلافاصله اعلام کرد:
[ترجمه گوگل] بطری بلافاصله بازدید کنندگان را اعلام کرد
- The staff were given strict orders by the butler not to discuss the matter.
[ترجمه ترگمان] به پیشخدمت دستور اکید داده شد که راجع به موضوع بحث نکند
[ترجمه گوگل] کارکنان دستورالعمل های سختگیرانه ای را برای وزیر دادگستری ارائه نکردند تا درباره موضوع بحث نکنند

• family name; nicholas murray butler (1862-1947), u.s. educator, president of columbia college (1902-1912) and columbia university (1912-1945), joint winner of the nobel peace prize in 1931
male head servant
a butler is the most important male servant in a house.

مترادف و متضاد

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

ساقی (اسم)
musician, tapster, butler, cupbearer, drawer

ابدارباشی (اسم)
butler

پیشخدمت سفره (اسم)
butler

servant


Synonyms: head servant, house boy, man, manservant, steward, valet


Antonyms: boss, master


جملات نمونه

1. The butler would not admit him into the house.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت او را به خانه دعوت نمی کرد
[ترجمه گوگل]باتلر او را به خانه نمی پذیرد

2. Butler established ascendancy over his critics.
[ترجمه ترگمان]باتلر تسلط خود را بر منتقدان خود برقرار کرد
[ترجمه گوگل]باتلر اعتقاد بر منتقدانش را بر عهده داشت

3. The butler was an accomplice in the robbery.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت تو سرقت شریک بوده
[ترجمه گوگل]باتلر همکاری در سرقت بود

4. The butler gave a little cough to announce his presence.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت قدری سرفه کرد تا حضورش را اعلام کند
[ترجمه گوگل]باتلر یک سرفه کوچک برای حضور خود اعلام کرد

5. Butler is famous for his ferocious temper.
[ترجمه ترگمان]باتلر به خاطر خلق و خوی his معروف است
[ترجمه گوگل]باتلر برای خلق و خوی وحشی خود مشهور است

6. He auditioned for the role of the butler.
[ترجمه ترگمان]او برای نقش پیشخدمت امتحان و امتحان کرد
[ترجمه گوگل]او برای نقش باتلر مورد آزمایش قرار گرفت

7. I am sure you remember Mrs Butler who gave us such an interesting talk last year.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که شما خانم باتلر را به خاطر می آورید که سال پیش به ما چنین حرف جالبی زد
[ترجمه گوگل]من اطمینان دارم خانم باتلر را به یاد می آورید که در سال گذشته چنین گفتگو جالبی را به ما داد

8. The butler always laid the table.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت همیشه میز را دراز می کرد
[ترجمه گوگل]باتلر همیشه میز را گذاشت

9. He hadn't always been a butler.
[ترجمه ترگمان]همیشه پیشخدمت نبود
[ترجمه گوگل]او همیشه یک آشپزخونه نبود

10. Butler and Stone concur that the war threw people's lives into a moral relief.
[ترجمه ترگمان]باتلر و استون پذیرفتند که جنگ زندگی مردم را به یک آسودگی اخلاقی تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]باتلر و استون موافق است که جنگ زندگی مردم را به تسلیم اخلاقی پرتاب کرد

11. The butler was polishing the brandy glasses.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت عینکش را برق انداخته بود
[ترجمه گوگل]Butler نقاشی شده بود

12. Secretary Deborah Butler, 3 planned to fire as she watched his motorcade in Denver, Colorado.
[ترجمه ترگمان]دبورا باتلر، وزیر امور خارجه آمریکا، در روز ۳ ماه مه برای تماشای کاروان موتوری خود در دنور کلرادو، برنامه ریزی کرد که آتش بزند
[ترجمه گوگل]دبورا باتلر، وزیر امور خارجه، 3 برنامه ریزی شده برای آتش زدن او را به عنوان نماد خود را در دنور، کلرادو تماشا کرد

13. The man then soiled his bed. and Butler cleaned and changed him again.
[ترجمه ترگمان]مرد در آن موقع تختش را خیس کرد و باتلر را تمیز کرد و دوباره عوض کرد
[ترجمه گوگل]مرد سپس تخت خود را خیس کرد و باتلر تمیزش کرد و او را دوباره تغییر داد

پیشنهاد کاربران

سرخدمتکار مرد


کلمات دیگر: