کلمه جو
صفحه اصلی

practiced


معنی : با تجربه
معانی دیگر : مجرب، ورزیده، کاردیده، کارآزموده، ماهر، حرفه ای

انگلیسی به فارسی

( practised )باتجربه


تمرین کرد، با تجربه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having experience or proficiency.
متضاد: unpracticed
مشابه: accomplished, conversant, experienced, versed

(2) تعریف: acquired by means of practice.
مشابه: skillful

- a practiced skill at darts
[ترجمه ترگمان] یک مهارت تمرین شده در darts،
[ترجمه گوگل] مهارت تمرین در دارت

• experienced, seasoned, veteran; skilled, trained, prepared

مترادف و متضاد

با تجربه (صفت)
thoroughbred, experienced, practiced, practised

جملات نمونه

1. he was a carpenter and practiced his craft with dexterity
او نجار بود و حرفه اش را با مهارت دنبال می کرد.

2. He was already well practiced in giving acceptance speeches.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر به خوبی در سخنرانی پذیرش تمرین کرده بود
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر به خوبی در ارائه سخنرانی های پذیرفته شده تمرین

3. She practiced her part until she knew it backwards and forwards.
[ترجمه ترگمان]او نقش خود را تا زمانی که آن را به عقب و جلو می برد، تمرین می کرد
[ترجمه گوگل]او بخشش را تمرین کرد تا آن را به عقب و جلو ببرد

4. He was a practiced musician.
[ترجمه ترگمان]او یک موسیقی دان تمرین شده بود
[ترجمه گوگل]او یک موسیقیدان تمرین کرد

5. My hostess welcomed me with a practiced smile.
[ترجمه ترگمان]خانم میزبان با لبخندی زورکی به من خوش آمد گفت
[ترجمه گوگل]میزبان من به من لبخند زد

6. asceticism practiced in a monastery.
[ترجمه ترگمان]ریاضت در صومعه اعمال می شود
[ترجمه گوگل]زرنگی در یک صومعه تمرین کرد

7. She practiced the Sister Kenny method of muscle reeducation, working even with the muscles that appeared to have lost all function.
[ترجمه ترگمان]او روش خواهر کنی کنی را تمرین می کرد و حتی با the که انگار تمام وظایف را از دست داده بود کار می کرد
[ترجمه گوگل]او روش خواهر کنی آموزش مجدد عضله را تمرین کرد، حتی با عضلات که ظاهرا همه کارها را از دست داده بودند، کار می کرد

8. Provost said the boat operator had practiced the stunt but was relatively inexperienced.
[ترجمه ترگمان]رئیس قایق گفت که اپراتور قایق، این شیرین کاری را انجام داده بود، اما نسبتا بی تجربه بود
[ترجمه گوگل]Provost گفت که اپراتور قایق این کار را انجام داده است اما نسبتا بی تجربه است

9. The great majority of those who still practiced their faith disregarded the encyclical.
[ترجمه ترگمان]اکثریت عظیم کسانی که هنوز ایمان خود را تمرین می کردند اعتنایی به encyclical نداشتند
[ترجمه گوگل]اکثریت بزرگی از کسانی که هنوز ایمان خود را به کار گرفته اند، این راز را نادیده گرفته اند

10. A hundred shirtless men worked, sweating, in practiced synchronization in the hot, stagnant air of the clearing.
[ترجمه ترگمان]صد مرد لخت کار می کردند و عرق کرده بودند و در هوای گرم و راکد محوطه تمرین می کردند
[ترجمه گوگل]صد نفر از مردان بدون شلوغ، عرق کردن، در هماهنگی در هوای گرم و ماندگار پاکسازی تمرین

11. This intense peering into nature had been consciously practiced by Redon and his sagacious words on the subject are worth repeating.
[ترجمه ترگمان]این کنجکاوی شدید در طبیعت به طور آگاهانه توسط redon انجام شده بود و سخنان عاقلانه او در مورد این موضوع ارزش تکرار کردن را دارد
[ترجمه گوگل]این رقیب شدید به طبیعت آگاهانه توسط ردون به کار گرفته شده است و سخنان تلخی او در مورد این موضوع ارزش تکرار دارد

12. Patients did calisthenics, practiced with their wheelchairs and crutches, walked, swam, and received massages.
[ترجمه ترگمان]بیماران calisthenics انجام می دادند، با صندلی چرخدار و زیر بغل خود تمرین می کردند، راه می رفتند، شنا می کردند، شنا می کردند و ماساژ دریافت می کردند
[ترجمه گوگل]بیمارانی که به صورت کلاسیک و ارامچر تمرین کرده بودند، به راهپیمایی، شنا و ماساژ می پرداختند

13. Sharecropping, practiced on 12 % of the haciendas sampled, is different from the above non-capitalist labor forms.
[ترجمه ترگمان]Sharecropping، که در ۱۲ % از نمونه گیری haciendas انجام شد، متفاوت از اشکال کار غیر سرمایه داری است
[ترجمه گوگل]برداشتن شلوغی که در 12٪ از نمونه های انتخاب شده انجام می شود، متفاوت از فرم های غیر کارگری فوق است

14. In the airport she practiced with her knapsack, trying to slide it on and off.
[ترجمه ترگمان]در فرودگاه با کوله پشتی اش بازی می کرد و سعی می کرد آن را روشن کند
[ترجمه گوگل]در فرودگاه، او با کوله پشتی خود تمرین کرد، سعی کرد آن را به سمت پایین بکشد

15. I've practiced all week, but I'm still afraid I'll mess up.
[ترجمه ترگمان]تمام هفته تمرین کردم، اما هنوز می ترسم خرابکاری کنم
[ترجمه گوگل]من تمام هفته تمرین کرده ام، اما هنوز دارم می ترسم که از بین برود

پیشنهاد کاربران

تمرین کردن

کار آزموده

عمل ، اجرا


کلمات دیگر: