کلمه جو
صفحه اصلی

furor


معنی : دیوانگی، عشق مفرط، خشم زیاد
معانی دیگر : جوش و خروش، غوغا، آشفتگی، جنجال، هیاهو، غضب

انگلیسی به فارسی

دیوانگی، خشم زیاد، عشق مفرط، غضب


خنده، دیوانگی، خشم زیاد، عشق مفرط


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: turmoil or commotion.
مترادف: tumult, turbulence, turmoil, unrest, uproar
مشابه: convulsion, delirium, fever, hoopla, hubbub, hurly-burly, storm

- The election results caused such furor that some saw a threat to the stability of the nation.
[ترجمه ترگمان] نتایج انتخابات چنان جنجالی را برانگیخت که برخی تهدید به ثبات کشور کردند
[ترجمه گوگل] نتایج انتخابات موجب چنین روحیه ای شد که برخی از آنان به تهدیدی برای ثبات در کشور نگاه می کردند

(2) تعریف: a specific uproar or state of unrest, such as that caused by a scandal or incident of injustice.
مترادف: commotion, hoopla, storm, tempest, upheaval, uproar
مشابه: ado, brouhaha, controversy, fuss, scandal, squall, to-do, tumult

- Tempers flared in the furor that ensued over the firing of the teacher.
[ترجمه ترگمان] خشم و خروش ناشی از اخراج معلم زبانه کشید
[ترجمه گوگل] طوفان ها در فوران هایی که در اثر شلیک معلم به وقوع پیوسته اند، گشودند

(3) تعریف: violent anger; fury; rage.
مترادف: fury, madness, rage, wrath
مشابه: anger, frenzy, hysteria, mania, tumult

- In their furor, the men overturned the vehicle, poured gasoline over it, and set it ablaze.
[ترجمه ترگمان] در خشم آن ها، مردان وسیله نقلیه را واژگون کردند، بنزین را روی آن ریختند و آن را به آتش کشیدند
[ترجمه گوگل] در خلوت خود، مردان خودرو را لغو کردند، بنزین را روی آن ریختند و آن را آتش زدند

(4) تعریف: a state of general excitement or intense enthusiasm.
مترادف: excitement, frenzy, mania

- The new product caused a furor among consumers.
[ترجمه ترگمان] این محصول جدید جنجالی در میان مصرف کنندگان ایجاد کرد
[ترجمه گوگل] این محصول جدید باعث ایجاد خلوص در میان مصرف کنندگان شد

• outburst of emotion; mania; fury, anger; craziness; enthusiasm, excitement (also furore)

مترادف و متضاد

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

عشق مفرط (اسم)
excessive love, furor

خشم زیاد (اسم)
furor

disturbance, excitement


Synonyms: ado, agitation, big scene, big stink, bustle, commotion, craze, enthusiasm, fad, ferment, flap, free-for-all, frenzy, fury, fuss, hell broke loose, hullabaloo, hysteria, lunacy, madness, mania, outburst, outcry, rage, row, ruckus, stir, to-do, tumult, uproar, whirl


Antonyms: calm, peace


جملات نمونه

1. their divorce created a furor
طلاق آن دو غوغا به پا کرد.

2. His choice of words created quite a furor.
[ترجمه ترگمان]انتخاب کلمات بسیار جنجالی به شمار می رفت
[ترجمه گوگل]انتخاب کلمات او کاملا خسته کننده بود

3. The half hour lecture caused an enormous furor.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی نیم ساعت موجب جنجال بزرگی شد
[ترجمه گوگل]سخنرانی نیم ساعت باعث خستگی فراوان شد

4. His resignation passed almost unnoticed amid the furor of the elections.
[ترجمه ترگمان]در میان جنجال و جنجال این انتخابات، استعفای او تقریبا نادیده گرفته شد
[ترجمه گوگل]استعفای او تقریبا بدون توجه به فوران انتخابات به پایان رسید

5. And so when a furor arose as the press began reporting on Teen Shuttle-like operations, advocates considered filing suit.
[ترجمه ترگمان]و بنابراین هنگامی که مطبوعات شروع به گزارش دهی در مورد عملیات شاتل کردند، طرفداران پرونده پر شکایت را مد نظر قرار دادند
[ترجمه گوگل]بنابراین، هنگامی که یک مطبوعات شروع به گزارش دادن در مورد عملیات شاتل نوجوان کردند، یک روز بعد از ظهر شدن، مطرح شد، مدافعان پرونده را مطرح کردند

6. In spite of the furor the codicil caused, life went on much as before.
[ترجمه ترگمان]با وجود هیاهویی که کرد، زندگی مثل سابق ادامه یافت
[ترجمه گوگل]به رغم خم شدن ناحیه کمری، زندگی همچنان ادامه داشت

7. AIG furor puts spotlight on retention bonuses.
[ترجمه ترگمان]بازرس ذخیره با خشم و هیاهو بر حفظ پاداش تاکید می کند
[ترجمه گوگل]AIG خورش نقطه توجه به پاداش احتباس

8. All this furor over a book?
[ترجمه ترگمان]همه اینا همش سر یه کتاب بود؟
[ترجمه گوگل]همه این خنده در یک کتاب؟

9. What is all the furor of new implicated in breast cancer risk?
[ترجمه ترگمان]همه خشم و جنجالی که در مورد سرطان سینه در دست دارند، چیست؟
[ترجمه گوگل]سرطان جدید در خطر ابتلا به سرطان پستان چیست؟

10. Sarkozy earlier played down the furor, saying, " There's no need to dramatize things. "
[ترجمه ترگمان]سارکوزی قبل از این سخنرانی جنجالی را به اجرا در آورد و گفت: \" نیازی به dramatize چیزها نیست \"
[ترجمه گوگل]سارکوزی پیشتر سعی کرده بود از این موضوع خسته شود: 'نیازی نیست که همه چیز را به نمایش بگذاریم '

11. It is hard now to recall the furor his remarks caused.
[ترجمه ترگمان]اکنون سخت است که سخنان او را به خاطر آوریم
[ترجمه گوگل]اکنون دشوار است که یادآور خاطرات ناشی از آن باشد

12. Jackson surrendered himself to police a media furor.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، جکسون خود را تسلیم پلیس کرد
[ترجمه گوگل]جکسون خود را تسلیم کرد تا پلیس رسانه ای را خنثی کند

13. Furor: This talent now works correctly with Cat Form again.
[ترجمه ترگمان]furor: این استعداد در حال حاضر دوباره با فرم گربه کار می کند
[ترجمه گوگل]Furor: این استعداد در حال حاضر درست با Cat Form درست کار می کند

14. But it is Azima who is the direct link between Thompson and the current fund-raising furor.
[ترجمه ترگمان]اما این Azima است که ارتباط مستقیمی بین تامسون و جنجالی که در جریان است وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما Azima است که ارتباط مستقیمی بین تامپسون و فوروارد جاری در حال حاضر دارد

15. The effort to win quick approval of the so-called supermajority tax limitation amendment has raised a furor among some Democrats.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای جلب موافقت سریع قانون محدودیت مالیاتی called، جنجالی در میان برخی از دموکرات ها به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]تلاش برای برآورده کردن تأیید سریع از اصلاحیه محدودیت مالیات بر سوء مقررات به اصطلاح در میان برخی از دموکرات ها، خشن تر شده است

Their divorce created a furor.

طلاق آن دو غوغا به پا کرد.



کلمات دیگر: