کلمه جو
صفحه اصلی

treadle


معنی : پاتخته، جاپایی، رکاب ماشین، رکاب ساختن
معانی دیگر : (دوچرخه و چرخ خیاطی پایی و غیره) رکاب، پایی، پدال

انگلیسی به فارسی

پاتخته، رکاب ماشین، جاپایی، رکاب ساختن


کمربند، جاپایی، پاتخته، رکاب ماشین، رکاب ساختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a lever operated continuously by the foot to drive a machine.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: treadles, treadling, treadled
• : تعریف: to operate a treadle.

• pedal or other mechanical device continually moved by the foot to impart motion
put a treadle in motion, pedal
the treadle on a machine, for example on a spinning wheel or sewing machine, is a lever that you operate with your foot in order to turn a wheel in the machine.

مترادف و متضاد

پاتخته (اسم)
footboard, treadle

جاپایی (اسم)
pedal, treadle

رکاب ماشین (اسم)
treadle

رکاب ساختن (فعل)
treadle

جملات نمونه

1. a bicycle treadle
رکاب دوچرخه

2. My grandmother still uses her old treadle sewing machine.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم هنوز از چرخ خیاطی قدیمیش استفاده می کنه
[ترجمه گوگل]مادربزرگ من هنوز هم از ماشین قدیمی خود استفاده می کند

3. She was working the treadle of her sewing - machine.
[ترجمه ترگمان]اون داشت روی ماشین چرخ خیاطی کار می کرد
[ترجمه گوگل]او در حال کار بر روی چرخ خیاطی ماشین خود بود

4. Will they really want treadle or dread?
[ترجمه ترگمان]آیا واقعا به treadle یا ترس احتیاج دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها واقعا می خواهند از دست دادن و یا نگران باشند؟

5. A D-Lab student tests a treadle pump during the IAP visit to Zambia.
[ترجمه ترگمان]یک دانشجوی D - آزمایشگاه در حین بازدید IAP از زامبیا، یک پمپ treadle را آزمایش می کند
[ترجمه گوگل]یک دانشجوی D-Lab یک آزمایش پمپ را در طول سفر IAP به زامبیا آزمایش می کند

6. So they are using their treadle pumps again.
[ترجمه ترگمان]بنابراین آن ها دوباره از پمپ های سانتریفیوژ خود استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین آنها دوباره از پمپ های گیربکس خود استفاده می کنند

7. Men with treadle pumps often no longer have to leave the farm to seek extra work in cities.
[ترجمه ترگمان]مردان با پمپ های treadle اغلب مجبور به ترک مزرعه برای یافتن کار بیشتر در شهرها نیستند
[ترجمه گوگل]مردانی با پمپ های کمری اغلب دیگر مجبور نیستند مزرعه را ترک کنند تا کار اضافی در شهرها انجام دهند

8. Be how much a treadle motorcycle direct current fire maker?
[ترجمه ترگمان]چه طور یک موتور روشن موتور روشن را هدایت می کند؟
[ترجمه گوگل]چقدر موتور سیکلت راننده فعلی دستگاه آتش نشانی فعلی است؟

9. Removed the protect bar, treadle and the seat.
[ترجمه ترگمان]جدا از بار، ماشین و صندلی
[ترجمه گوگل]نوار محافظ، صندلی عقب و صندلی را حذف کرد

10. Rail wooden staircases treadle usually wood products, iron products is parapet, handrails are wood products and iron products.
[ترجمه ترگمان]treadle چوبی ریل آهن، معمولا محصولات چوبی هستند و محصولات آهن، parapet، محصولات چوبی و محصولات آهن هستند
[ترجمه گوگل]راه پله های چوبی راه پله معمولا چوب محصولات، محصولات آهن است پاراپت، دستبند محصولات چوب و محصولات آهن است

11. EASY TREADLE DESIGN, exclusive design. Eliminates operator fatigue.
[ترجمه ترگمان]طراحی پیمانه ای، طراحی انحصاری خستگی اپراتور کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]DESIGN EASY TREADLE، طراحی منحصر به فرد خستگی اپراتور را از بین می برد

12. To work a treadle . Or operate a lathe?
[ترجمه ترگمان] تا یه ماشین کار کنم یا ماشین خراطی؟
[ترجمه گوگل]برای کار کردن یک کمربند یا یک ماشین تراش کار کنید؟

13. By means of a foot treadle the chain of paddles pushes water along the length of a trough to pour out at the other end.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک فوت، زنجیره ای پارو به همراه طول یک آبشخور، آب را هل می دهد تا در انتهای دیگر بریزد
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک رد پا، زنجیره ای از لولا ها را در امتداد طول کوره به سمت پایین می ریزد تا از انتهای دیگر برداشته شود

14. The treadle pump is easy to build from bamboo or other wood and two metal cylinders with pistons.
[ترجمه ترگمان]پمپ treadle آسان است که از بامبو یا دیگر چوب و دو سیلندر فلزی با پیستون های ایجاد شود
[ترجمه گوگل]پمپ راننده آسان است از بامبو یا چوب دیگر و دو سیلندر فلزی با پیستون ساخته شود

a bicycle treadle

رکاب دوچرخه


پیشنهاد کاربران

treadle ( حمل ونقل ریلی )
واژه مصوب: آشکارساز نقطه ای
تعریف: ابزاری مکانیکی یا الکتریکی برای مشخص کردن حضور قطار در یک نقطۀ مشخص یا عبور آن از آن نقطه


کلمات دیگر: