کلمه جو
صفحه اصلی

frumenty


معنی : بلغور
معانی دیگر : (خوراک : بلغور گندم که در شیر جوشانده شده و به آن شکر و ادویه افزوده اند) فرنی گندم، گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند

انگلیسی به فارسی

گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینیبان بزنند، بلغور


فریبکارانه، بلغور


انگلیسی به انگلیسی

• boiled wheat porridge seasoned with cinnamon and sugar (also furmenty)

مترادف و متضاد

بلغور (اسم)
frumenty, grout


کلمات دیگر: