1. in multiracial societies, racial concord is a must
در جوامع چند نژادی سازگاری نژادی از واجبات است.
2. We live in a multiracial society.
[ترجمه ترگمان]ما در یک جامعه چند نژادی زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در یک جامعه چند نژادی زندگی می کنیم
3. South Africa's first multiracial elections took place in 199
[ترجمه ترگمان]اولین انتخابات چند نژادی آفریقای جنوبی در سال ۱۹۹ برگزار شد
[ترجمه گوگل]اولین انتخابات چند فرهنگی آفریقای جنوبی در سال 199 برگزار شد
4. The multiracial ensemble provides cushiony support to Anderson and other vocal soloists in traditional and original music.
[ترجمه ترگمان]گروه چند نژاده، حمایت cushiony را از اندرسون و other soloists در موسیقی سنتی و اصلی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این گروه چند منظوره پشتیبانی اندکی را برای اندرسون و سایر سولویست های آواز در موسیقی سنتی و اصلی ارائه می دهد
5. In the multiracial, multicultural society which the United Kingdom has become, there are adjustments to be made on all sides.
[ترجمه ترگمان]در جامعه چند نژادی و چند نژادی که بریتانیا تبدیل به آن شده است، تنظیماتی وجود دارد که باید از همه طرف ایجاد شود
[ترجمه گوگل]در جامعه چند نژادی و چند فرهنگی که انگلستان تبدیل شده است، اصلاحات در همه طرف ها صورت می گیرد
6. Curtis' incipiently multiracial ideas seemed at first rather startling to some other members of the Round.
[ترجمه ترگمان]کورتیس incipiently چند نژاده به نظر می رسد که در ابتدا به نظر برخی دیگر از سایر اعضای این دور شگفت انگیز است
[ترجمه گوگل]اندیشه های کلاسیک ابتکاری چند نژادی در ابتدا به نظر برخی اعضای دیگر دور افتاده بود
7. Anxieties about the cohesion of multiracial societies are in fact not about cohesion, but about difference, about accepting otherness.
[ترجمه ترگمان]anxieties در مورد انسجام جامعه دورگه در حقیقت در مورد انسجام نیست، بلکه در مورد تفاوت، در مورد پذیرش افراد دیگر است
[ترجمه گوگل]اضطراب در مورد انسجام جوامع چند فرهنگی در واقع نه در مورد انسجام، بلکه در مورد تفاوت، در مورد پذیرش غیرمستقیم
8. In Hawaii, for instance — where the multiracial group accounts for 23 percent of the population, highest of any state — the growth since 2000 was 2 6 percent.
[ترجمه ترگمان]برای مثال در هاوایی - جایی که گروه چند نژادی ۲۳ درصد جمعیت را تشکیل می دهد، بالاترین میزان رشد از سال ۲۰۰۰ تا ۲ درصد رشد داشته است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال در هاوایی - که در آن گروه چند نژادی 23 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند، بالاترین میزان از هر ایالت - رشد سالانه 2000 درصد 6 6 درصد بود
9. Warm up: Our country is a united multiracial country.
[ترجمه ترگمان]گرم کردن: کشور ما یک کشور متحد چند نژادی است
[ترجمه گوگل]گرم شدن: کشور ما یک کشور چند نژادی متحد است
10. This together with a multiracial society, informal lifestyle and agreeable climate, lures foreigners to its shores.
[ترجمه ترگمان]این موضوع همراه با یک جامعه چند نژادی، سبک زندگی غیر رسمی و آب و هوای مطبوع، خارجیان را به سواحل خود جذب می کند
[ترجمه گوگل]این همراه با یک جامعه چند نژادی، شیوه زندگی غیر رسمی و آب و هوای مناسب، افراد خارجی را به سواحل خود جذب می کند
11. And multiracial child actors are now more likely to be tapped for television advertisements.
[ترجمه ترگمان]و حال بازیگران چند نژاده هم اکنون به احتمال بیشتری برای تبلیغات تلویزیونی استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بازیگران کودکان چند نژادی بیشتر به تبلیغات تلویزیونی گوش می دهند
12. Qinghai province is a multiracial place.
[ترجمه ترگمان]استان چینگهای یک منطقه چند نژادی است
[ترجمه گوگل]استان چینگهای مکان چند نژادی است
13. Topics about racial relations are sensitive multiracial society, given the complex geopolitical milieu in Southeast Asia.
[ترجمه ترگمان]موضوعات مربوط به روابط نژادی، جامعه چند نژاده است که به محیط ژئوپلیتیکی پیچیده در جنوب شرقی آسیا دست یافته است
[ترجمه گوگل]مسائل مربوط به روابط نژادی، با توجه به محیط زیست ژئوپولیتیک پیچیده در آسیای جنوب شرقی، جامعه چند نژادی حساس است
14. It presents multiracial, abundant, and complicated city culture of the masses life.
[ترجمه ترگمان]آن فرهنگ چند نژادی، فراوان، و پیچیده شهر زندگی توده ها را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این شهر فرهنگ چند فرهنگی، فراوانی و پیچیده شهری زندگی توده ها را نشان می دهد
15. Working in a multiracial community had brought him up against the realities of intolerance.
[ترجمه ترگمان]کار کردن در یک جامعه چند نژاده، او را به حقایق عدم تحمل کشانده است
[ترجمه گوگل]کار در یک جامعه چند نژادی او را در مقابل واقعیت های عدم تحمل قرار داده بود