کلمه جو
صفحه اصلی

muggy


معنی : گرم، خفه، گرفته
معانی دیگر : (هوا) گرم و مرطوب، مرطوب

انگلیسی به فارسی

گرم، خفه، مرطوب، گرفته


کثیف، گرم، خفه، گرفته


انگلیسی به انگلیسی

• hot and humid (weather)
muggy weather is unpleasantly warm and damp.

مترادف و متضاد

گرم (صفت)
ardent, hot, ebullient, warm, peppery, thermal, muggy, warmish, perfervid

خفه (صفت)
stuffy, muggy, hoarse, choked, strangled, suffocated, choky

گرفته (صفت)
solemn, thick, muggy, dull, darksome, low-spirited, chock-full, gruff, eerie, hoarse, choky, sombrous, eery, muzzy, poky, pokey, tristful

humid


Synonyms: clammy, close, damp, dampish, dank, moist, mucky, oppressive, soggy, sticky, stuffy, sultry


Antonyms: dry


جملات نمونه

1. muggy weather
هوای گرم و مرطوب

2. Summer is hot and muggy in the Deep South.
[ترجمه حبیب بهبهانی] دراعماق جنوب ، تابستان همواره گرم و شرجی ست.
[ترجمه ترگمان]تابستان گرم و گرم است
[ترجمه گوگل]تابستان گرم در جنوب غربی است

3. It was hot and muggy in the valley and it looked like rain.
[ترجمه حبیب بهبهانی] در دره هوابشدت شرجی بود ، به نحوی که انگار باران می بارید.
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و گرم بود و مثل باران به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در دره بسیار گرم و خشن بود و به نظر می رسید باران

4. When it's hot and muggy, no one feels like working.
[ترجمه حبیب بهبهانی] وقتی هوا شرجی ست ، برای هیچ کس حس و حالی برای کار باقی نمی ماند.
[ترجمه ترگمان]وقتی گرم و گرم است، کسی احساس نمی کند که کار می کند
[ترجمه گوگل]وقتی گرم و چاق هست، هیچکس احساسش نمی کند

5. It was warm again, warm and muggy.
[ترجمه Rosie] دوباره گرم بود، گرم و خفه کننده.
[ترجمه حبیب بهبهانی] بازهم هوا بمانند قبل گرم و مرطوب بود.
[ترجمه ترگمان]دوباره گرم و گرم و گرم بود
[ترجمه گوگل]دوباره گرما و گرم بود

6. It was muggy and overcast.
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و ابری بود
[ترجمه گوگل]این فضولی بود و خیلی زیاد بود

7. The previous autumn, the muggy monsoon heat had begun to diminish on the very day following the festival of Dusshera.
[ترجمه ترگمان]پاییز گذشته، گرمای ناشی از باران های موسمی در روز بعد از جشنواره Dusshera به تدریج کاهش یافت
[ترجمه گوگل]در پاییز گذشته، گرمای موسون فرسوده در همان روز پس از جشنواره دوشهر شروع به کاهش کرد

8. It was a hot, very muggy evening.
[ترجمه ترگمان]غروب بسیار گرم و گرم و گرم بود
[ترجمه گوگل]این یک شب گرم و بسیار آرام بود

9. It is another hot muggy day.
[ترجمه ترگمان]روز گرم و مرطوب دیگری است
[ترجمه گوگل]این یکی دیگر از روزهای گرم و خشن است

10. It was a warm muggy afternoon, and it looked like it would rain.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر گرم و گرم بود و به نظر می رسید باران می بارد
[ترجمه گوگل]این یک بعد از ظهر چرت زدن گرم بود، و به نظر می رسید باران است

11. But on this muggy August afternoon, with no open windows, its failure is guaranteed.
[ترجمه ترگمان]اما در این ماه آگوست بعد از ظهر، بدون پنجره باز، شکست آن تضمین شده است
[ترجمه گوگل]اما در این ماه آگوست بعد از ظهر، بدون پنجره باز، شکست آن تضمین شده است

12. It was a hot and muggy night, and Roosevelt seemed in an irritable mood.
[ترجمه ترگمان]شب گرمی بود و هوا گرم و گرم بود
[ترجمه گوگل]این یک شب گرم و خشن بود و روزولت به نظر می رسید در خلق و خو حالت تحریک پذیر

13. Sometimes It be quite close and muggy.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها خیلی به هم نزدیک و muggy
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات کاملا نزدیک و مبهم است

14. Washington is still incredibly hot and muggy, though the leaves have started turning.
[ترجمه ترگمان]واشنگتن هنوز به شدت داغ و داغ است، اگرچه برگ ها شروع به تغییر کرده اند
[ترجمه گوگل]واشنگتن هنوز هم فوق العاده گرم و خشن است، هر چند برگ شروع به چرخش کرده است

15. In the damp and muggy environment without an air - conditioner, everyone feels sticky and wet.
[ترجمه ترگمان]در محیط مرطوب و مرطوب بدون تهویه مطبوع، همه احساس چسبندگی و مرطوب شدن می کنند
[ترجمه گوگل]در محیط مرطوب و لکه دار بدون تهویه هوا، همه احساس چسبنده و مرطوب می کنند

muggy weather

هوای گرم و مرطوب


پیشنهاد کاربران

شرجی


کلمات دیگر: