کلمه جو
صفحه اصلی

simultaneity


معنی : هم زمانی، همبودی
معانی دیگر : مقارنه

انگلیسی به فارسی

هم بودی، مقارنه، همزمانی، همزمان، همبود


هم زمان بودن، هم زمانی، همبودی


انگلیسی به انگلیسی

• occurrence at the same time

مترادف و متضاد

هم زمانی (اسم)
synchrony, synchronism, concurrency, simultaneity, synchronization, isochronism

همبودی (اسم)
simultaneity

جملات نمونه

1. Due to the simultaneity between the dependent variable and the current eurobond yield, the equation was estimated by instrumental variables.
[ترجمه ترگمان]به دلیل همزمانی بین متغیر وابسته و بازده eurobond فعلی، معادله با متغیرهای ابزاری برآورد شد
[ترجمه گوگل]با توجه به همزمان بودن متغیر وابسته و عملکرد فعلی یوروباند، معادله با استفاده از متغیرهای حمایتی محاسبه شد

2. There is the simultaneity constraint in other systems when some tasks share a common resource.
[ترجمه ترگمان]زمانی که برخی وظایف یک منبع مشترک را به اشتراک می گذارند، محدودیت همزمانی در سیستم های دیگر وجود دارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که برخی از وظایف یک منبع مشترک دارند، محدودیت هم زمان در سیستم های دیگر وجود دارد

3. The simultaneity monitoring of inputs, the functions "monitored" or "automatic start" and two delayed contacts can be set.
[ترجمه ترگمان]نظارت بر ورودی ها، کارکردها \"نظارت شده\" یا \"شروع خودکار\" و دو تماس تاخیر شده می تواند تنظیم شود
[ترجمه گوگل]نظارت همزمان برای ورودی ها، عملکرد 'نظارت' یا 'شروع خودکار' و دو تماس با تأخیر را می توان تنظیم کرد

4. Simultaneity it also concludes and analyses the reason and mode of shill bidding.
[ترجمه ترگمان]همچنین به تحلیل و تجزیه و تحلیل علت و حالت پیشنهاد دهی shill نیز می پردازد
[ترجمه گوگل]هم زمان بودن آن نیز نتیجه و تجزیه و تحلیل دلیل و حالت شرط بندی شیل

5. Simultaneity depends on the system from which you observe it, right ?
[ترجمه ترگمان]simultaneity به سیستم بستگی دارد که شما آن را بررسی می کنید، درسته؟
[ترجمه گوگل]همزمان بودن بستگی به سیستم دارد که شما آن را مشاهده می کنید، درست است؟

6. Simultaneity, Compares the effect of Dianthus Caryophyllus vase planting with different concentrations Phytic Acid, pure water, and sucrose solution.
[ترجمه ترگمان]Simultaneity، compares اثر of Caryophyllus را با غلظت های مختلفی از اسید Phytic، آب خالص و محلول sucrose تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]همزمان سازی، مقایسه اثر کاشت گلدان Dianthus Caryophyllus با غلظت های مختلف Phytic Acid، آب خالص و محلول سقز را مقایسه می کند

7. Confronted with dilemma in multitask simultaneity.
[ترجمه ترگمان]مواجهه با معضل in در دو کار
[ترجمه گوگل]در مواجهه با معضل در چند وظیفه همزمان

8. The non - simultaneity in operation brought error to measuring results and data correction.
[ترجمه ترگمان]عدم همزمانی در عملیات برای اندازه گیری نتایج و اصلاح داده ها بوجود آمد
[ترجمه گوگل]عدم هماهنگی در عمل باعث خطا در اندازه گیری نتایج و اصلاح داده شد

9. Simultaneity, optimized code combined with the characteristics of hardware structure and software calculation.
[ترجمه ترگمان]Simultaneity، کد بهینه سازی شده با خصوصیات ساختار سخت افزار و محاسبات نرم افزاری ترکیب می شوند
[ترجمه گوگل]همزمان سازی، کد بهینه سازی شده با ویژگی های ساختار سخت افزاری و محاسبات نرم افزاری

10. Simultaneity, We have passed the Chinese Environment Sign Product Certification Council, and devoted to developing, producing distribution of the innocuity, sanative environment green products.
[ترجمه ترگمان]Simultaneity، ما از شورای صدور گواهی محصول چین عبور کردیم و به توسعه، تولید توزیع محصولات سبز (sanative)و محصولات سبز اختصاص دادیم
[ترجمه گوگل]همزمان، ما شورای صدور گواهینامه محیط زیست چینی را تصویب کرده ایم و به توسعه، تولید توزیع بیخوابی، محصولات سبز زیست محیطی اختصاص داده ایم

11. It is shown how length, time and simultaneity are relative.
[ترجمه ترگمان]نشان داده می شود که طول، زمان و simultaneity نسبی است
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که طول، زمان و همزمان بودن نسبی است

12. Simultaneity, we termly develop some fashion and beautiful pearl set to accommodate the requirement of Markey.
[ترجمه ترگمان]Simultaneity، ما برخی مد و مرواریدی زیبا را برای تطبیق با الزامات Markey توسعه می دهیم
[ترجمه گوگل]به طور همزمان، ما برخی از مد و مروارید زیبا را برای تطابق با نیاز مارکی توسعه می دهیم

13. Simultaneity, feature knowledge library which includes the information of parting surface were built with the index of main shape feature.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه دانش ویژگی که شامل اطلاعات سطح جدایی است با شاخص شکل اصلی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]یکپارچگی، کتابخانه دانش ویژگی که حاوی اطلاعات سطح تجزیه است با شاخص ویژگی شکل اصلی ساخته شده است

14. Simultaneity doubt coating effectively solve the twice coating crape effect lowlihead, products baddish lowlihead problem etc.
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که پوشش به طور موثر این پوشش لایه دو لایه، اثر effect، محصولات baddish lowlihead و غیره را حل می کند
[ترجمه گوگل]پوشش تضعیف شفاف به طور موثر دو برابر اثر کراپ پوشش را کاهش می دهد lowlihead، محصولات lowlighted baddish و غیره

پیشنهاد کاربران

simultaneity ( فیزیک )
واژه مصوب: هم‏زمانی 1
تعریف: شرایطی که در آن دو رویداد از دید یک ناظر معین در یک زمان اتفاق می افتد


کلمات دیگر: