1. dissenting opinions
عقاید متناقض
2. he was tried for dissenting from the church of england
به خاطر روی گردانی از کلیسای انگلیس محاکمه شد.
3. Dissenting voices at the newspaper are very rare.
[ترجمه ترگمان]صداهای مخالفی در روزنامه خیلی کم است
[ترجمه گوگل]صدای مخالف در روزنامه بسیار نادر است
4. There are some dissenting voices among the undergraduates.
[ترجمه ترگمان]در رشته undergraduates چند نفر از dissenting dissenting وجود دارد
[ترجمه گوگل]برخی از سخنان مخالف در میان دانشجویان کارشناسی وجود دارد
5. There are likely to be many dissenting voices.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد صداهای مخالفی وجود دارد
[ترجمه گوگل]احتمال دارد بسیاری از صدای مخالف وجود داشته باشد
6. There was only one dissenting voice during the discussion.
[ترجمه ترگمان]فقط در خلال بحث فقط یک صدای dissenting وجود داشت
[ترجمه گوگل]در طی بحث تنها یک صدای مخالف وجود داشت
7. Very few dissenting voices were heard on the right of the party.
[ترجمه ترگمان]در سمت راست حزب صدای چند نفر از dissenting شنیده می شد
[ترجمه گوگل]در حق حزب، صداهایی بسیار متفاوت از آن سخن میگفتند
8. But some dissenting comments made in private were unprintable.
[ترجمه ترگمان]اما برخی از نظرات مخالفی که در خلوت تشکیل می شد، قابل چاپ نبودند
[ترجمه گوگل]اما بعضی از نظرات مخالف در خصوص خصوصی سازی غیر قابل چاپ بود
9. Very few dissenting voices were heard on the left.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از dissenting از طرف چپ شنیده شد
[ترجمه گوگل]در سمت چپ خیلی از صدای مخالف صدق می کند
10. Dissenting justices said the ruling takes away the privacy protections of tens of millions of innocent passengers.
[ترجمه ترگمان]قضات مخالف گفتند که این حکم حفاظت از حریم خصوصی ده ها میلیون مسافر بیگناه را رد می کند
[ترجمه گوگل]دادگاه های مخالف گفتند که حاکمیت محافظت از حریم خصوصی دهها میلیون مسافر بی گناه را از بین می برد
11. A dissenting shareholder should lodge his opposition at the meeting of shareholders and should also appear at the hearing of the petition.
[ترجمه ترگمان]یک سهامدار مخالف باید مخالفت خود را در جلسه سهامداران نشان دهد و همچنین باید در جلسه رسیدگی به این درخواست ظاهر شود
[ترجمه گوگل]یک سهامدار مخالف باید مخالفت خود را در جلسه سهامداران ارائه دهد و همچنین باید در دادرسی این دادخواست ظاهر شود
12. Two of the dissenting justices further argued that the arrangement clearly violated the establishment clause.
[ترجمه ترگمان]دو قاضی مخالف بحث کردند که این توافق به وضوح بند تاسیس را نقض کرده است
[ترجمه گوگل]دو تن از قضات مخالف ادامه دادند که این آرمان به وضوح شرایط استعفا را نقض کرده است
13. Jacobite crowds sometimes attacked poor Dissenting groups, such as the Baptists.
[ترجمه ترگمان]طرفداران Jacobite گاهی اوقات به گروه های فقیر مخالف مخالف مانند فرقه تعمید حمله می کردند
[ترجمه گوگل]جمعیت جاکوبیت گاهی اوقات به گروه های فقیر انصاف، مانند باپتیست ها حمله می کنند
14. The continuity in the Dissenting tradition in such places is often remarkable.
[ترجمه ترگمان]تداوم در سنت لوییس در چنین مکان هایی اغلب قابل توجه است
[ترجمه گوگل]تداوم در سنت Dissenting در چنین مکان هایی اغلب قابل توجه است
15. She enjoys dissenting from us.
[ترجمه ترگمان]از dissenting از ما لذت می برد
[ترجمه گوگل]او از ما مخالف است