کلمه جو
صفحه اصلی

siberia


معنی : سیبریه
معانی دیگر : سیبری (بخش خاوری روسیه - 12950000 کیلومترمربع)

انگلیسی به فارسی

سیبریه


سیبریا، سیبریه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: Siberian (adj.), Siberian (n.)
(1) تعریف: a region in northern Asia, extending from the Ural Mountains to the Pacific, that is part of Russia.

(2) تعریف: (informal) any location, job, or the like to which a person is assigned for punishment or as a sign of disfavor.

• region in central and eastern russia (formerly used as a place of exile); remote or inhospitable region or place

مترادف و متضاد

سیبریه (اسم)
siberia

جملات نمونه

1. Demands for a separate Siberia are confined for now to the lunatic fringe.
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای یک سیب ریه مجزا در حال حاضر محدود به ریشه های جنون آمیز است
[ترجمه گوگل]تقاضا برای یک سیبری جداگانه در حال حاضر محدود به حاشیه خاموش است

2. She travelled 000 miles by sledge across Siberia to Kamchatka.
[ترجمه ترگمان]او هزار میل با سورتمه از سیبری به کامچاتکا سفر کرد
[ترجمه گوگل]او چند کیلومتر با سورتمه در سیبری به کامچاتکا سفر کرد

3. She travelled across Siberia on the Trans-Siberian railway.
[ترجمه ترگمان]او در سیبری در مسیر راه آهن سراسری سیبری سفر کرد
[ترجمه گوگل]او در سرتاسر سیبری در راه آهن Trans-Siberian سفر کرد

4. A delegate from Siberia proposed a resolution that he stand down as party chairman.
[ترجمه ترگمان]یکی از نمایندگان سیبری تصمیم گرفت که به عنوان رئیس حزب مقاومت کند
[ترجمه گوگل]یک نماینده از سیبری قطعنامه ای را پیشنهاد کرد که او به عنوان رئیس حزب کنار گذاشته شود

5. The Czar government transported him to Siberia.
[ترجمه ترگمان]دولت تزار او را به سیبریه تبعید کرد
[ترجمه گوگل]دولت او را به سیبری منتقل کرد

6. Off the north coast of Siberia there may be something even bigger.
[ترجمه ترگمان]در ساحل شمالی سیبری ممکن است چیزی بزرگ تر از آن وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]خاموش سواحل شمالی سیبری ممکن است چیزی حتی بزرگتر باشد

7. The birch forests of Siberia, so upright, so elegant in autumn, had been broken by this winter campaign.
[ترجمه ترگمان]جنگل های درختان غان سیب ریه که در پاییز آن قدر صاف و برازنده شده بود، با این لشکرکشی زمستانی درهم شکسته بود
[ترجمه گوگل]جنگلهای توس سیبری، که تا پاییز، بسیار زیبا و زیبا بودند، توسط این کمپین زمستانی شکسته شدند

8. He was exiled to Siberia.
[ترجمه ترگمان]او به سیب ریه تبعید شده بود
[ترجمه گوگل]او به سیبری تبعید شد

9. Thousands were banished to Siberia.
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر به سیبری تبعید شدند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر به سیبری تبعید شدند

10. Siberia became a center for the same culture that had produced the cave paintings.
[ترجمه ترگمان]سیبری به یک مرکز فرهنگی تبدیل شد که نقاشی های درون غار را تولید کرده بود
[ترجمه گوگل]سیبری تبدیل به یک مرکز برای همان فرهنگ است که نقاشی های غار را تولید کرده است

11. People were arrested and deported to Siberia on the slightest suspicion of disloyalty to the czar.
[ترجمه ترگمان]مردم را به اتهام خیانت به تزار دستگیر و به سیبریه تبعید کردند
[ترجمه گوگل]مردم کوچکترین دستگیر و بیگناه به سیبری دستگیر و محکوم شدند

12. Exiled by Bolcarro to that judicial Siberia, Judge Lyttle applied his own rough justice.
[ترجمه ترگمان]دیوان محاکمات، که تبعید شده بود، به سیبریه تبعید شد، و قاضی Lyttle دادگستری خشن خود را به کار برد
[ترجمه گوگل]قاضی لیتل عدالت خشن خود را اعمال کرد

13. Wives of rocket forces troops in Siberia blocked the road to the missile silos in 1998 to protest unpaid wages.
[ترجمه ترگمان]همسران سربازان نیروی موشکی در سیبری، راه را به سیلوهای موشک در سال ۱۹۹۸ برای اعتراض به دستمزدهای پرداخت نشده مسدود کردند
[ترجمه گوگل]نیروهای موشکی نیروهای نظامی در سیبری در سال 1998 مسدود شده به سوی سیلوهای موشک برای اعتراض به دستمزد پرداخت نشده

14. Rover is negotiating a deal that could lead to a factory being built in Siberia.
[ترجمه ترگمان]Rover در حال مذاکره با قراردادی است که می تواند منجر به ساخت کارخانه ای در سیبری شود
[ترجمه گوگل]روور مذاکره می کند که می تواند منجر به ساخت کارخانه ای در سیبری شود


کلمات دیگر: