کلمه جو
صفحه اصلی

motorboat


معنی : قایق موتوری
معانی دیگر : لتکا

انگلیسی به انگلیسی

• boat with a motor engine
a motorboat is a boat that is driven by an engine.
boat that runs by an engine and motor

مترادف و متضاد

قایق موتوری (اسم)
gas boat, motorboat

جملات نمونه

1.
قایق موتوری

2. a motorboat came chugging toward us
یک قایق موتوری پت پت کنان به سوی ما آمد.

3. a gasoline engine drives the motorboat
موتور بنزینی قایق موتوری را به حرکت در می آورد.

4. We can go all the way by motorboat.
[ترجمه ترگمان] میتونیم با قایق موتوری بریم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم با قایق موتوری تمام راه برویم

5. His motorboat hurtled along the river.
[ترجمه ترگمان]قایق موتوری او از کنار رودخانه رد شد
[ترجمه گوگل]قایق موتوری او در امتداد رودخانه شکسته است

6. The motorboat put on speed as soon as it left the pier.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه اسکله را ترک کرد قایق موتوری با سرعت حرکت کرد
[ترجمه گوگل]قایق موتوری به محض این که اسکله را ترک کرد، روی سرعت حرکت کرد

7. He havened his motorboat on a small harbour.
[ترجمه ترگمان]قایق موتوری خودش را روی یک لنگرگاه کوچک قرار داد
[ترجمه گوگل]او قایق موتوری خود را در یک بندر کوچک قایقرانی کرد

8. Their motorboat struck a rock and began to sink.
[ترجمه ترگمان]قایق موتوری آن ها سنگ خورده و شروع به غرق شدن کرد
[ترجمه گوگل]قایق موتوری آنها را سنگ انداخت و شروع به فرو رفتن کرد

9. The motorboat cut across swift currents and skirted dangerous reefs.
[ترجمه ترگمان]قایق موتوری از جریان تند آب ها عبور کرد و از صخره های خطرناک عبور کرد
[ترجمه گوگل]قایق موتوری از طریق جریان های سریع و ریف های خطرناک رانده شده است

10. Master motorboat make you brave the wind and waves, take the lead.
[ترجمه ترگمان]قایق موتوری شما را شجاع می کند که باد و امواج را به حرکت در بیاورید، سرب را بردارید
[ترجمه گوگل]قایق سواری کارشناسی ارشد شما باد و امواج شجاع، رهبری را

11. You can hire a motorboat, and you leave before one o'clock.
[ترجمه ترگمان]می توانید یک قایق موتوری استخدام کنید و قبل از ساعت یک حرکت کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید قایق موتوری را استخدام کنید، و قبل از ساعت خود را ترک کنید

12. In the marina, he chose a motorboat with a full tank of fuel and set out across the calm sea, now free of the customary pleasure craft, petroleum tankers, and cross-Channel ferries.
[ترجمه ترگمان]در تفرجگاه ساحلی، او یک قایق موتوری را با یک تانک پر از سوخت انتخاب کرد و بر روی دریای آرام و در حال حاضر عاری از قایق های تفریحی مرسوم، تانکرهای نفت و راه های عبور از کانال را انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]در حیاط خلوت، او یک قایق موتوری با یک مخزن سوخت کامل را انتخاب کرد و در سراسر دریای آرام قرار گرفت، در حال حاضر از وسایل تفریحی معمولی، تانکرهای نفت و کشتی های کانال کانال آزاد است

13. A motorboat nosed out of the mist and nudged into the branches of a tree.
[ترجمه ترگمان]یک قایق موتوری از مه بیرون آمد و با سقلمه ای به شاخه های درخت زد
[ترجمه گوگل]یک قایق موتوری از غبار غوطه ور و به شاخه های یک درخت نشسته است

14. One person broke the motorboat national record twice.
[ترجمه ترگمان]یک نفر رکورد ملی قایق موتوری را دو بار شکست
[ترجمه گوگل]یک نفر رکورد ملی قایق را دو بار شکست داد

15. The motorboat skimmed over the water.
[ترجمه ترگمان]قایق موتوری روی آب شناور بود
[ترجمه گوگل]قایق موتوری از آب خارج شده است

پیشنهاد کاربران

قایق موتوری

motorboat ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: قایق موتوری
تعریف: ← شناور موتوری


کلمات دیگر: