کلمه جو
صفحه اصلی

rouged


معنی : سرخابی

انگلیسی به فارسی

روده، سرخابی


انگلیسی به انگلیسی

• if a woman's or actor's cheeks are rouged, they look red because they are covered in rouge.

مترادف و متضاد

سرخابی (صفت)
painted, rouged

جملات نمونه

1. She had curly black hair and rouged cheeks.
[ترجمه ترگمان]موهای سیاه و مجعد داشت
[ترجمه گوگل]او موهای مشکی و موی سرخ شده داشت

2. Florentine women rouged their earlobes.
[ترجمه ترگمان]زنان فلورانسی لاله گوششان را سرخاب مالیده بودند
[ترجمه گوگل]زنان فلورانس خروس های گوش خود را بریده اند

3. Her cheeks were rouged.
[ترجمه ترگمان]گونه هایش سرخاب مالیده بود
[ترجمه گوگل]گونه هایش زل زده بودند

4. Fitzosbert's sunken cheeks were liberally rouged and this made his bulbous grey eyes seem even more fish-like.
[ترجمه ترگمان]گونه های فرورفته و گود رفته اش rouged و این گونه به نظر می رسید که چشمان خاکستری اش بیشتر شبیه ماهی است
[ترجمه گوگل]گونه های افتاده Fitzosbert به طور آزمایشی از بین رفته اند و این باعث می شود که چشم های خاکستری خود را به نظر می رسد حتی بیشتر از ماهی ها

5. The rouged cheeks, ever so carefully shaded peach, seemed to symbolize death.
[ترجمه ترگمان]گونه های سرخاب مالیده، که همیشه با احتیاط بر آن سایه افکنده بود، به نظر می رسید که مرگ است
[ترجمه گوگل]گونه های روغنی، که همیشه هلو را با دقت شسته بودند، به نظر می رسید مرگ را نمادین نمایند

6. Her face was always carefully rouged, her mouth daubed generously with salve.
[ترجمه ترگمان]چهره اش همیشه با دقت سرخاب مالیده بود، دهانش پر از خمیر شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش همیشه با دقت خالی بود، دهانش با سخاوت سخاوتمندانه بود

7. The rouged and powdered cheeks and lips, the scented hair, the large, misty, and languorous eye, were common enough.
[ترجمه ترگمان]گونه ها و گونه های پودر زده و لب های معطر، موهای معطر، چشمان ریز و بی احساس، به اندازه کافی معمولی بودند
[ترجمه گوگل]گونه ها و لب های روغنی و پودر، موهای عطر، چشم های بزرگ، غبارآلود و خمیده، به اندازه کافی رایج بودند

8. She rouged her cheeks.
[ترجمه ترگمان]گونه هایش را رنگین می کند
[ترجمه گوگل]او گونه هایش را فرو ریخت

9. When all the students in the class turned their faces to her, she rouged all over.
[ترجمه ترگمان]وقتی همه دانش اموزان کلاس صورتشان را به او برگرداندند، او همه جا را سرخاب مالیده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که همه دانش آموزان در کلاس چهره خود را به او تبدیل شده است، او تمام شده است

10. Bawling in front of their booths, and yokels looking up at the tinseled dancers and old rouged tumblers, while the light-fingered folk are operating upon their pockets behind.
[ترجمه ترگمان]در مقابل آن ها Bawling و روستایی را دید که در حالی که folk tinseled را پشت سرشان گذاشته بودند، در حالی که مردم - light را پشت سرشان دارند پشت سرشان حرکت می کنند و tumblers را پشت سرشان می گذارند
[ترجمه گوگل]در مقابل غرفه های خود را بولینگ می کنید و یکلر ها را در کنار رقصنده های قلع و تامبلر های قدیمی شسته می کنید، در حالی که مردمی کوچک انگشت روی جیب های خود عمل می کنند

11. Bawling in front of their booths, and yokels looking up at the tinselled dancers and poor old rouged tumblers, while the light-fingered folk are operating upon their pockets behind.
[ترجمه ترگمان]در مقابل آن ها Bawling و روستایی را دید که در حالی که dancers tinselled و old poor را پشت سرشان گذاشته بودند، در حالی که مردم - light را پشت سرشان دارند پشت سرشان حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]در مقابل غرفه های خود را بولینگ و یکلر ها را در رقاصان ریزه اندام و تامبلر های قدیمی فقیر قدیمی نگاه می کنند، در حالی که مردمی کوچک انگشت روی جیب های خود عمل می کنند

12. She worked carefully on her penciled her eyebrows and rouged her lips.
[ترجمه ترگمان]با دقت کار کرد و ابروانش را رنگین کرد و لب هایش را رنگین ساخت
[ترجمه گوگل]او با دقت بر روی ابروهایش عمل کرد و لب هایش را برداشت

13. He was wearing some sort of outlandish costume and his lips were rouged.
[ترجمه ترگمان]لباس عجیب غریبی پوشیده بود و لب هایش سرخاب مالیده بودند
[ترجمه گوگل]او برخی از لباس های غریب را پوشید و لب هایش خالی بود

14. Tigress in a red jacket, her face powdered and rouged, followed him with her eyes.
[ترجمه ترگمان]در لباس قرمز، صورتش پودر زده و سرخاب مالیده بود و با چشمان خود او را دنبال می کرد
[ترجمه گوگل]تیگرا در ژاکت قرمز، صورتش پودر شده و خالی شده، او را با چشمانش دنبال کرد


کلمات دیگر: