کلمه جو
صفحه اصلی

rottenness


معنی : پوسیدگی
معانی دیگر : فساد، خرابی

انگلیسی به فارسی

فاسد شدن، پوسیدگی


انگلیسی به انگلیسی

• decay, state of being spoiled, state of putrefaction, state of decomposition

مترادف و متضاد

پوسیدگی (اسم)
decay, rottenness, putrefaction, putrescence

جملات نمونه

1. By analyzing the rottenness mechanism of meat, an array of gas sensors was selected.
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل مکانیسم فساد در گوشت، آرایه ای از حسگرهای گازی انتخاب شدند
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل مکانیزم پوسیدگی گوشت، مجموعه ای از سنسورهای گاز انتخاب شد

2. In the joking commences a rottenness.
[ترجمه ترگمان]در شوخی با فساد شروع می شود
[ترجمه گوگل]در شوخی شروع فساد می کند

3. The rottenness in football shocked even the unshakeable Mr Rossi.
[ترجمه ترگمان]فساد در فوتبال حتی the Rossi را شوکه کرد
[ترجمه گوگل]فاسد بودن در فوتبال، حتی آقای راسکی را نیز محکوم کرد

4. The fraudulent money system today is the source of all the rottenness.
[ترجمه ترگمان]سیستم مالی تقلبی امروزه منبع همه فساد است
[ترجمه گوگل]امروزه سیستم پول جعلی، منبع فاسد است

5. A tranquil heart is life to the body, But passion is rottenness to the bones.
[ترجمه ترگمان]یک قلب آرام، زندگی را در بر می گیرد، اما این سودا برای استخوان ها ادامه دارد
[ترجمه گوگل]قلب آرام زندگی برای بدن است، اما اشتیاق به پوکی استخوان است

6. So is a Cheshire cheese full of mites more lively than a sound one: but that very liveliness only proves its rottenness.
[ترجمه ترگمان]بنابراین پنیر Cheshire پر از کرم های mites از یک صدا است: اما این سرزندگی فقط فساد آن را ثابت می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین یک پنیر Cheshire پر از گل میخک پر جنب و جوش تر از یک صدا است، اما این بسیار زرق و برق تنها نشان می دهد فساد آن است

7. The anti-Jewish pogroms in Czarist Russia were but the tip of the iceberg which revealed the inherent rottenness of the regime which was soon to disappear in the storm of revolution.
[ترجمه ترگمان]برنامه ضد یهودی در Czarist روسیه به جز نوک کوه یخ بود که فساد ذاتی رژیم را آشکار کرد که به زودی در طوفان انقلاب ناپدید شد
[ترجمه گوگل]تظاهرات علیه یهودیان در روسیه شاهزاده اما تنها نوک کوه یخ بود که فساد ذاتی رژیم را که به زودی در طوفان انقلاب ناپدید شد نشان داد

8. A sound heart is the life of the flesh: but envy the rottenness of the bones.
[ترجمه ترگمان]قلب سالم، زندگی جسم است؛ اما به فساد استخوان ها رشک می برد
[ترجمه گوگل]قلب سالم زندگی جسد است، اما پوسیدگی استخوان را حس می کند

9. In Zola's L'Argent, the rise and fall of a bank provides a metaphor for the rottenness of Louis Napoleon's Second Empire.
[ترجمه ترگمان]در Zola s، ظهور و سقوط یک بانک، استعاره را برای فساد امپراتوری دوم لوی فیلیپ فراهم می کند
[ترجمه گوگل]در زولا L'Argent، ظهور و سقوط بانک یک استعاره برای فاسد شدن امپراتوری دوم لویی ناپلئون است

10. Therefore I am like a moth to Ephraim And like rottenness to the house of Judah.
[ترجمه ترگمان]از ای نرو من مانند پشه خوار و like به خانه یهودا هستم
[ترجمه گوگل]بنابراین من مثل خیمه ایفایم هستم و مانند فاسد شدن به خانه یهودا


کلمات دیگر: