کلمه جو
صفحه اصلی

singer


معنی : خواننده، سراینده، اواز خوان، خنیاگر، سرود سرا، نغمه سرا
معانی دیگر : اسحاق باشویس سینگر (نویسنده ی امریکایی)، آوازخوان، پرنده ی آوازخوان، شخص یا چیزی که ترنم می کند

انگلیسی به فارسی

خواننده، اواز خوان، سراینده، نغمه سرا


خواننده، سراینده، سرود سرا، اواز خوان، نغمه سرا، خنیاگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who sings, esp. as an occupation or avocation.

(2) تعریف: a bird, insect, or other animal that sings.

• one who sings, one who utters words melodiously; songbird; poet; informer (slang); person or thing that singes or scorches
a singer is a person who sings, especially as part of their job.

مترادف و متضاد

خواننده (اسم)
chanter, reader, singer, vocalist, reciter, declaimer

سراینده (اسم)
composer, poet, chanter, singer, vocalist, warbler

اواز خوان (اسم)
singer, vocalist, crooner, songster

خنیاگر (اسم)
musician, minstrel, singer

سرود سرا (اسم)
singer

نغمه سرا (اسم)
singer, vocalist, songster

person who can carry a tune


Synonyms: accompanist, artist, artiste, chanter, chanteuse, choralist, chorister, crooner, diva, intoner, melodist, minstrel, musician, nightingale, serenader, soloist, songbird, songster, troubadour, vocalist, voice, warbler, yodeler


جملات نمونه

1. a singer with a large repertoire of songs
آوازخوانی که آوازهای بسیاری را می تواند بخواند

2. a singer with a powerful set of pipes
خواننده ای با صدای رسا

3. that singer became the toast of the town
آن خواننده شهره ی شهر شد.

4. the singer delays (in order) to enthuse the audience
تاخیر خواننده برای مشتاق کردن حضار است.

5. the singer had a bad cold but her voice was beautiful withal
آواز خوان سرماخوردگی بدی داشت ولی با این وجود صدایش زیبا بود.

6. the singer was running through his whole gamut of tone
خواننده همه ی دانگ های صدای خود را به کار می گرفت.

7. a popular singer
خواننده ی محبوب

8. a wagnerian singer
خواننده ی اپراهای واگنر

9. the audience applauded the singer
حضار برای خواننده کف زدند.

10. the audience cheered the singer
تماشاچیان برای خواننده هورا کشیدند.

11. She's a good singer. Let's clap her on.
[ترجمه ترگمان]خواننده خوبی است بیاین بهش دست بزنیم
[ترجمه گوگل]او یک خواننده خوب است بیایید او را بچرخانیم

12. The singer complained of a sore throat after Wednesday's show.
[ترجمه ترگمان]این خواننده پس از نمایش روز چهارشنبه از گلو درد شکایت کرد
[ترجمه گوگل]خواننده از گلودرد بعد از نمایش چهارشنبه شکایت کرد

13. She first rose to fame as a singer at the age of
[ترجمه ترگمان]او برای اولین بار به عنوان خواننده در سن ۵ سالگی به شهرت رسید
[ترجمه گوگل]او سالها به عنوان خواننده به عنوان شهرت شناخته شد

14. Crowds flocked after the popular singer as he left the theater.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او تئاتر را ترک کرد جمعیت به دنبال خواننده محبوب جمع شدند
[ترجمه گوگل]وقتی که تئاتر را ترک کرد، جمعیت پس از خواننده محبوب به دام افتادند

15. The singer is always feeling after words of praise.
[ترجمه ترگمان]این خواننده همیشه بعد از ادای تعریف و تمجید احساس می کند
[ترجمه گوگل]خواننده همیشه پس از کلمات ستایش احساس می کند

16. She's a singer with a band.
[ترجمه ترگمان]یک خواننده با یک گروه موسیقی است
[ترجمه گوگل]او یک خواننده با گروه است

پیشنهاد کاربران

ترانه سرا

خواننده آهنگ

کسی که میخواند، خواننده ( در بیشتر موارد به خواننده شعر میگویند )

خواننده کسی که آهنگ می خواند

میشه خواننده مورد علاقه یا همون خواننده تنها. . . !فقط میشه گفت با این تفاوت کهاگه هواست جمع نباشه ممکنه کلامعنی کلمه اشتباه بشه پس هواست به نوشتنت باشه
از خودی :بای. . .

خواننده

خواننده ـ آواز خوان ـ نغمه سرا


کلمات دیگر: