کلمه جو
صفحه اصلی

plicate


معنی : چین دار، تاخورده، چین دار کردن
معانی دیگر : (زیست شناسی) تاخورده، چین خورده (مانند بادبزن تاشو) (plicated هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

چین دار، تاخورده، چین دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: plicated (adj.), plicately (adv.), plicateness (n.)
• : تعریف: existing or arranged in fanlike folds; pleated.

• wrinkled, creased; folded, pleated

مترادف و متضاد

چین دار (صفت)
corrugated, frizzy, folded, wrinkled, plicate, frizzly, rugose

تاخورده (صفت)
plicate

چین دار کردن (فعل)
crease, plicate, plait

جملات نمونه

a plicate leaf

برگ تاخورده



کلمات دیگر: