کلمه جو
صفحه اصلی

singly


معنی : تنها، فردا، جدا جدا، به تنهایی، یکان یکان، انفرادا، یک یک، فردا فرد
معانی دیگر : تک، تک تک، یکی یکی

انگلیسی به فارسی

یک یک، یکان یکان، جدا جدا، فردا فرد، به تنهایی،تنها، انفرادا


به طور جداگانه، به تنهایی، یکان یکان، جدا جدا، فردا، تنها، انفرادا، یک یک، فردا فرد


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: one by one; individually.
متضاد: together
مشابه: alone

- They entered singly.
[ترجمه ترگمان] آن ها تک تک وارد اتاق شدند
[ترجمه گوگل] آنها وارد شدند

• individually, separately; without help from others, alone
if people do something singly, they do it on their own or one by one.

مترادف و متضاد

تنها (قید)
just, merely, exclusively, singly

فردا (قید)
singly, separately

جدا جدا (قید)
singly

به تنهایی (قید)
singly, solus

یکان یکان (قید)
singly

انفرادا (قید)
singly

یک یک (قید)
singly

فردا فرد (قید)
singly

individually


Synonyms: apart, independently, one at a time, one by one, particularly, respectively, separately, severally


Antonyms: together


جملات نمونه

1. students arrived singly
شاگردان تک تک وارد شدند.

2. Experience keeps no school, she teaches her pupils singly.
[ترجمه ترگمان]تجربه هیچ مدرسه ای را نگه می دارد، او به طور انفرادی به دانش آموزان درس می دهد
[ترجمه گوگل]تجربه هیچ مدرسه ای را حفظ نمی کند، او به طور تک تک دانش آموزان را می آموزد

3. Troubles never come singly.
[ترجمه ترگمان]جانم هرگز به تنهایی نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]مشکلات هرگز به تنهایی نمی آیند

4. Troubles never comes singly.
[ترجمه ترگمان]مصائب هرگز به تنهایی بر نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]مشکلات هرگز به تنهایی نمی آید

5. Plant the trees singly or in small groups.
[ترجمه ترگمان]درخت ها را به طور جداگانه یا در گروه های کوچک بکارید
[ترجمه گوگل]درختان را به تنهایی و یا در گروه های کوچک بکار ببرید

6. The materials can be used singly or in combination.
[ترجمه ترگمان]مواد را می توان به طور همزمان یا در ترکیب استفاده کرد
[ترجمه گوگل]مواد را می توان به صورت جداگانه یا ترکیبی مورد استفاده قرار داد

7. The stamps are available singly or in books of ten.
[ترجمه ترگمان]تمبر به طور جداگانه یا در کتاب ده موجود است
[ترجمه گوگل]تمبرها به صورت جداگانه یا در کتابهای ده ساله موجود است

8. The perfumed oils can be used singly or blended with others.
[ترجمه ترگمان]روغن های معطر به طور جداگانه و یا مخلوط با دیگران استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]روغن های عطر را می توان به صورت جداگانه یا با دیگران ترکیب کرد

9. Doctors usually see their patients singly.
[ترجمه ترگمان]پزشکان معمولا تک تک بیماران خود را تک تک می بینند
[ترجمه گوگل]پزشکان معمولا بیماران خود را تنها می بینند

10. Do you teach your students singly or in groups?
[ترجمه ترگمان]به دانش آموزان خود یک یا دو گروه یاد می دهید؟
[ترجمه گوگل]آیا دانش آموزان خود را به تنهایی یا در گروه های خود تدریس می کنید؟

11. Guests arrived singly or in groups.
[ترجمه ترگمان]مهمانان به طور انفرادی یا گروهی وارد شدند
[ترجمه گوگل]مهمانان به صورت جداگانه یا گروهی وارد شدند

12. Singly, the leopard would defeat them, but together they can drive it away.
[ترجمه ترگمان]پلنگ، پلنگ می تواند آن ها را شکست دهد، اما با هم می توانند آن را دور کنند
[ترجمه گوگل]به تنهایی، پلنگ آنها را شکست می دهد، اما با هم می توانند آن را رانندگی کنند

13. But slices of bad luck never come singly.
[ترجمه ترگمان]اما یک تکه شانس بد هرگز یک نفره نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]اما تکه های بدبختی هرگز به تنهایی نمی آیند

14. Taken singly none is completely reliable.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی هیچ کس کاملا قابل اعتماد نیست
[ترجمه گوگل]به طور تکمیل شده هیچ کدام کاملا قابل اعتماد نیستند

15. When reflected from a rough surface, singly and doubly reflected waves intermingle, and the signal is depolarized.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از یک سطح ناهموار منعکس می شود، تک تک امواج منعکس شده به دو طرف و سیگنال depolarized می شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که از یک سطح خشن بازتاب می شود، امواج انحصاری و دو طرفه منعکس می شوند، و سیگنال قطر می شود

Students arrived singly.

شاگردان تک تک وارد شدند.


پیشنهاد کاربران

مجرد دراینجا صفت ( یک نفره ) قبل از اسم
یک یک
جدا جدا
تنها


کلمات دیگر: