کلمه جو
صفحه اصلی

funk


معنی : خوف، بیم، عبوسی، کج خلقی، ادم ترسو، بوی بد، وحشت، هراس، عصبانی کردن، دود ایجاد کردن، رم کردن، بدبو کردن
معانی دیگر : اندوه، حزن، دلتنگی، افسردگی (blue funk هم می گویند)، نگرانی، (از شدت ترس) دوری کردن از، خودداری کردن از، چندش گرفتن، (عامیانه) مخمصه، مهلکه، هچل، اکراه، امتناع، (عامیانه) ترسو، (عامیانه) هراسیدن، ترسیدن (از)، واهمه داشتن، دلهره داشتن، (مهجور) بوی نم، بوی کپک زدگی، نا، طفره زدن، رم کردن بدبو کردن

انگلیسی به فارسی

فانک، وحشت، ادم ترسو، هراس، بیم، بوی بد، کج خلقی، عبوسی، خوف، دود ایجاد کردن، عصبانی کردن، رم کردن، بدبو کردن


هراس، وحشت، بیم، آدم ترسو، بوی بد، کج خلقی، عبوسی،طفره زدن، رم کردن بدبو کردن، دود ایجاد کردن، عصبانی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a state or mood of dejection; depression.
متضاد: spunk
مشابه: mood, sulk

(2) تعریف: a cowardly or fearful mood; fright.
متضاد: spunk
مشابه: fright
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: funks, funking, funked
(1) تعریف: to generate fear in; frighten.
مشابه: frighten

(2) تعریف: to shrink in fright from; attempt to evade or shirk.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: funker (n.)
• : تعریف: to shrink away in fear; cower.
اسم ( noun )
• : تعریف: music with an earthy feeling like that of the blues.

• fear, terror (slang); coward (slang); type of jazz
be afraid; cower in fear; frighten; escape; avoid
funk is a style of music based on jazz and blues, with a strong, repeated bass part.

مترادف و متضاد

خوف (اسم)
scare, fear, dread, phobia, terror, horror, apprehension, funk, anxiety, awe, windup, boggle, trepidity

بیم (اسم)
scare, fear, dread, phobia, care, apprehension, funk, awe, misgiving, scrupulosity, qualm, scruple

عبوسی (اسم)
austerity, funk, sternness

کج خلقی (اسم)
tiff, funk, belligerence, irritability, distemper, tantrum, petulance, petulancy

ادم ترسو (اسم)
funk, coward, poltroon, quitter

بوی بد (اسم)
funk, fetor, malodor, stench, mephitis

وحشت (اسم)
fear, dread, abhorrence, panic, terror, horror, fray, fright, funk, awe, jitters, trepidation

هراس (اسم)
fear, panic, feeze, alarm, alarum, apprehension, fright, funk

عصبانی کردن (فعل)
fluster, annoy, flurry, funk, irritate, enrage, blow up, madden, unnerve, steam up

دود ایجاد کردن (فعل)
funk

رم کردن، بد بو کردن (فعل)
funk

fear, depression


Synonyms: alarm, cold sweat, despondency, fright, gloom, misery, panic, trembling


Antonyms: happiness, joy


جملات نمونه

He got close but funked touching the snake.

او نزدیک شد؛ ولی از دست زدن به مار چندشش شد.


1. she was in a funk about getting married
او برای ازدواج دلهره داشت.

2. to be in a funk
نگران بودن

3. She was in a funk about changing jobs.
[ترجمه ترگمان]او در حال تغییر شغل بود
[ترجمه گوگل]او در حال تغییر در شغل بود

4. Out of sheer funk he had not gone to the party.
[ترجمه ترگمان]از ای نرو بیرون رفته بود که به مهمانی نرفته بود
[ترجمه گوگل]از فان خالص او به حزب رفته بود

5. She's in a funk about giving her talk on Sunday.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواهد یک روز یکشنبه با او حرف بزند
[ترجمه گوگل]او در یک فین در مورد دادن صحبت او در یکشنبه است

6. Their version of jazz funk is a pale imitation of the real thing.
[ترجمه ترگمان]روایت آن ها از جاز، تقلیدی رنگ پریده از واقعیت است
[ترجمه گوگل]نسخه ای از فانوس جاز تقلیدی رنگی از چیز واقعی است

7. He's been in a real funk since she left him.
[ترجمه ترگمان]از وقتی که او را ترک کرده خیلی حال کرده
[ترجمه گوگل]او از زمانی که او را ترک کرد، در یک فنجان واقعی بوده است

8. Davis began incorporating funk, rock and electric instrumentation with a vengeance.
[ترجمه ترگمان]دیویس با شروع دوباره شروع به نفس کشیدن کرد و شروع به نفس کشیدن کرد
[ترجمه گوگل]دیویس شروع به استفاده از ابزار فانک، سنگ و الکتریکی با انتقام کرد

9. These guys are an energetic amalgam of jazz, funk and something a little harder.
[ترجمه ترگمان]این افراد یک مخلوط پر انرژی از جاز، فانک و چیزی کمی سخت تر هستند
[ترجمه گوگل]این بچه ها یک آمالگام پر انرژی از جاز، فانک و چیزی کمی سخت تر است

10. Well, that explains the strange funk in your room.
[ترجمه ترگمان]خب، این چیزای عجیب و غریب توی اتاقت رو توضیح میده
[ترجمه گوگل]خوب، این فان عجیب و غریب در اتاق شما را توضیح می دهد

11. They clearly adore the multi-layered foundations of instrumental funk, and profoundly project this soulful hipster-cool attitude on All Night Burner.
[ترجمه ترگمان]آن ها به وضوح the چند لایه ای از فانک instrumental را ستایش می کنند، و عمیقا این نگرش را نو و نو گرایانه را در تمام طول شب طراحی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به وضوح از بنیادهای چند لایه فان ابزار استفاده می کنند و عمیقا این نگرش هپسپر و خنکی روحانی را در همه ی نوری بکار می برند

12. They mixed funk and punk; they sang nasty songs; they took drugs; they seemed to party all the time.
[ترجمه ترگمان]funk و پانک را با هم مخلوط می کردند؛ ترانه های عامیانه را می خواندند؛ به نظر می رسید که در تمام مدت جشن می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها فانک و پانک را مخلوط کردند آهنگ های تند و زننده را آواز خواندند آنها مواد مخدر مصرف کردند؛ آنها به نظر می رسید به حزب تمام وقت

13. Heavy rock with a tinge of funk that still sounds fresh and exciting today.
[ترجمه ترگمان]یک صخره سنگین با یک رنگ از فانک که امروز هم تازه و هیجان انگیز به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]سنگ سنگین با رنگ فانک که هنوز هم برای امروز تازه و هیجان انگیز است

14. Sam drove off in a funk.
[ترجمه ترگمان] سام \"با یه\" فانک \"رفت\"
[ترجمه گوگل]سم در فانک رانده شد

15. Funk, which in the late seventies was enjoying great popularity in the South and Midwest, was rarely on their playlists.
[ترجمه ترگمان]فانکی که در اواخر دهه هفتاد در آمریکای جنوبی و میدوست از محبوبیت زیاد برخوردار بود، بندرت روی playlists خود می نشست
[ترجمه گوگل]فونک، که در اواخر دهه 1970 محبوبیت زیادی در جنوب و غرب میانه داشت، به ندرت در لیست پخش خود بود

to be in a funk

نگران بودن


She was in a funk about getting married.

او برای ازدواج دلهره داشت.


پیشنهاد کاربران

ترس - وحشت - دهشت -


کلمات دیگر: