کلمه جو
صفحه اصلی

ditty


معنی : گفته، تصنیف کوچک، سرود کوچک
معانی دیگر : (سرود کوتاه و ساده) چامه، تصنیف

انگلیسی به فارسی

سرود کوچک، تصنیف کوچک


ترسناک، گفته، تصنیف کوچک، سرود کوچک


انگلیسی به انگلیسی

• short song, simple tune
a ditty is a short and simple song or poem; an old-fashioned word, often used humorously.

مترادف و متضاد

گفته (اسم)
dictum, statement, saying, sentence, parol, doctrine, ditty

تصنیف کوچک (اسم)
ditty

سرود کوچک (اسم)
ditty

song


Synonyms: ballad, composition, jingle, tune


جملات نمونه

1. Anyway, in each ditty the name of the country was used to finish a rhyme.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، در هر ditty نام این کشور شعری را به پایان می رساند
[ترجمه گوگل]به هر حال، در هر کدام از اسامی کشور برای تکمیل قافیه استفاده شد

2. A handy ditty when competing with other firms.
[ترجمه ترگمان]زمانی که با شرکت های دیگر رقابت می کنید، مفید است
[ترجمه گوگل]هنگامی که با شرکت های دیگر رقابت می کنید مفید است

3. There were two snow-white cotton ditty bags inside with their tie strings done in dainty bows.
[ترجمه ترگمان]دو کیسه پر از برف سفید بود که strings با طناب های مخصوص their بسته بودند
[ترجمه گوگل]دو کیسه پنبه ای با برف سفید در داخل با رشته های کراوات خود را در کمان های شیک انجام می شد

4. John poured the ditty water down the pipe.
[ترجمه ترگمان]جان آب ditty را روی لوله ریخت
[ترجمه گوگل]جان آب را به پایین لوله ریخت

5. Haiku a Japanese classic ditty by the 17 components of a divergence in pronunciation.
[ترجمه ترگمان]Haiku یک ditty کلاسیک ژاپنی با ۱۷ جز واگرایی در تلفظ را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]Haiku ژاپنی کلاسیک توسط 17 عناصر یک واگرایی در تلفظ است

6. Used to tune folk songs, ditty, singing mainly in small places.
[ترجمه ترگمان]برای تنظیم آهنگ های محلی، ditty، که عمدتا در مکان های کوچک آواز می خوانند، استفاده می شود
[ترجمه گوگل]مورد استفاده برای ترانه آهنگ های محلی، ditty، آواز عمدتا در مکان های کوچک است

7. The Chinese rice wine's brewing includes ditty fermentation and da qu fermentation.
[ترجمه ترگمان]تخمیر شراب برنج چینی شامل تخمیر ditty و تخمیر qu است
[ترجمه گوگل]آبجو شراب چینی چینی شامل تخمیر و تخمیر است

8. Sanqu earned by sweating, also ditty success.
[ترجمه ترگمان]Sanqu که براثر عرق کردن به دست آورده بودند نیز به موفقیت دست یافتند
[ترجمه گوگل]Sanqu به دست آمده توسط عرق کردن، همچنین موفق به ضرب و شتم

9. And the ditty chosen to make this momentous journey seems more than appropriate.
[ترجمه ترگمان]و the که برای انجام این سفر مهم انتخاب شده اند، بیش از حد مناسب به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]و گزینش هایی که برای انجام این سفر مهم انجام می شود بیشتر از مناسب است

10. With rice as the raw material, ditty for saccharification yeast, and solid state fermentation liquid saccharification side side made in white wine.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از برنج به عنوان ماده خام، ditty برای مخمر saccharification، و مایع تخمیر جامد مایع تخمیر (saccharification)در شراب سفید شکل گرفت
[ترجمه گوگل]با برنج به عنوان مواد خام، ditty برای saccharification مخمر، و حالت جامد تخمیر مایعات saccharification مایع در شراب سفید ساخته شده است

11. We all like her ditty.
[ترجمه ترگمان] ما همه ditty رو دوست داریم
[ترجمه گوگل]ما همه او را دوست داریم

12. Out of Rainbow's lips comes my rendition of a little amorous ditty from a shtetl on the banks of the River Vistula.
[ترجمه ترگمان]از روی لبه ای رنگین کمان، rendition از یک ditty کوچک عاشق پیشه از روی ساحل رودخانه ویستول بیرون می آید
[ترجمه گوگل]از لب های رنگین کمان، من به عنوان یک قاتل کوچولو عاشقانه از شتلل در کنار رودخانه ویستولا می آید

13. "Feng Yu Gui Zhou"(a boat coming home in a storm) is a popular monochord ditty.
[ترجمه ترگمان]\"فنگ یو Gui ژو\" (قایقی که در طوفان به خانه باز می گردد)یک ditty محبوب است
[ترجمه گوگل]'Feng Yu Gui Zhou' (یک قایق که در طوفان به خانه می آید) یک مرد مونوکورد محبوب است


کلمات دیگر: