1. Like when he'd pushed that mouthy girl under the Whirli Go Round.
[ترجمه ترگمان]مثل وقتی که اون دختر وراج رو تحت فشار قرار داده بود
[ترجمه گوگل]مثل زمانی که او آن دختر دهان را زیر وریلی برو دور کرد
2. I was mouthy but that was about it.
[ترجمه ترگمان]من وراج بودم اما این در مورد آن بود
[ترجمه گوگل]من دهانش بود اما آن را در مورد آن بود
3. Brigit was always headstrong and mouthy.
[ترجمه ترگمان]brigit همیشه headstrong و وراج است
[ترجمه گوگل]Brigit همیشه سرحال و شاداب بود
4. The ladies are sweetly patient with three tough, mouthy, tattooed Native women who are outraged to find that felons can't vote.
[ترجمه ترگمان]خانم ها به آرامی با سه زن خشن، وراج و خال کوبی شده با زنان بومی، که از این that نمی توانند رای بدهند، سرسخت هستند
[ترجمه گوگل]خانم ها به راحتی با سه تن از زنان بومی که خالکوبی می کنند، خشمگین می شوند و احساس می کنند که نمی توانند رای دهند
5. This bolshie streak, she says, may come from her "mouthy" mother.
[ترجمه ترگمان]او می گوید این رگه bolshie ممکن است از مادر \"mouthy\" او بیاید
[ترجمه گوگل]او می گوید این رگه های بزرگ ممکن است از مادرش 'دهان' باشد
6. Mouthy, opinionated and cynical they may be, but it's hard not to love the Young Knives.
[ترجمه ترگمان]mouthy، خودرای و cynical، ممکن است باشد، اما سخت است که چاقوهای جوان را دوست نداشته باشید
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است در حال رشد باشند، اما این سخت نیست که چاقو جوان را دوست داشته باشیم
7. I was kind of a big mouth. I wasn't a bully, just mouthy.
[ترجمه ترگمان] من یه جورایی دهنم بزرگ بود من قلدر نبودم، فقط وراج بودم
[ترجمه گوگل]من یک نوع دهان بزرگ بودم من یک قلدر نیستم، فقط دهانم