کلمه جو
صفحه اصلی

moorish


معنی : وابسته به اهالی شمال افریقا
معانی دیگر : وابسته به اهالی شمال افریقا

انگلیسی به فارسی

مغولی، وابسته به اهالی شمال افریقا


وابسته به اهالی شمال آفریقا


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the moors, of a people of northwest africa

مترادف و متضاد

وابسته به اهالی شمال افریقا (صفت)
moorish

جملات نمونه

1. It was introduced to the island by the Moorish slaves of the early colonists.
[ترجمه ترگمان]در این جزیره توسط بردگان مراکشی مهاجران اولیه به این جزیره معرفی شد
[ترجمه گوگل]این جزیره توسط برده های موروی استعمارگران اولیه معرفی شد

2. Gold embroidered cape showing the influence of Moorish art in the design of lions attacking camels.
[ترجمه ترگمان]شنل Gold که نفوذ هنر عرب را در طراحی شیر و شتر به نمایش می گذاشت
[ترجمه گوگل]طلای دوزی شده نشان دهنده تأثیر هنر مردمی در طراحی شیرهای حمله شترها است

3. Moorish infantry and cavalry, armed with bows, swords and spears, and carrying small round shields.
[ترجمه ترگمان]پیاده نظام عرب و سواره نظام، مسلح با کمان، شمشیرها و نیزه ها، و سپرها کوچک را در دست داشتند
[ترجمه گوگل]پیاده نظام و سواره نظام موریه، مسلح به کلیسا، شمشیر و صخره، و حمل سپرهای کوچک گرد

4. Spanish architecture shows Moorish influence.
[ترجمه ترگمان]معماری اسپانیایی نفوذ Moorish را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]معماری اسپانیا نفوذ موریه را نشان می دهد

5. There were Moorish arches everywhere and huge earthenware pots filled with whispery green ferns and bright geraniums and spiky yuccas.
[ترجمه ترگمان]در همه جا گلدان های بزرگ گلی وجود داشت که پر از خزه و سرخس ها و شمعدانی سبز و yuccas spiky بود
[ترجمه گوگل]در همه جا قوسهای Maoorish و گلدان های بزرگ قارچ پر با سرخس های زمستانه زمزمه و geraniums روشن و yuccas spiky وجود دارد

6. The last Moorish king reigned there until 149
[ترجمه ترگمان]آخرین پادشاه عرب تا ۱۴۹ در آنجا حکومت کرد
[ترجمه گوگل]آخرین پادشاه مورخ تا 149 سلطنت می کرد

7. The illuminated Moorish fountain in the cinema foyer contained goldfish.
[ترجمه ترگمان]The عرب در راهروی سینما محتوی ماهی طلایی بود
[ترجمه گوگل]چشمه نور Moorish روشن در فضای سینما حاوی ماهی قرمز است

8. On one street corner a dusky Moorish maiden, the next a Nordic blonde.
[ترجمه ترگمان]در یک گوشه خیابان یک دختر عرب تیره، در کنار آن مو طلایی شمالی
[ترجمه گوگل]در گوشه ای از خیابان یک دختر خردسال موریشی، بعد از بلوند شمال اروپا

9. There was great excitement among the Moorish people at the waterside.
[ترجمه ترگمان]در میان مردم عرب در کنار دریا شور و هیجان زیادی وجود داشت
[ترجمه گوگل]شور و هیجان عالی میان مردم موروی در حوزه آبریز وجود دارد

10. Characteristic of Moorish art or architecture.
[ترجمه ترگمان]مشخصه هنر و معماری عرب
[ترجمه گوگل]خصوصیات هنر یا معماری موریه

11. Furthermore, this set claims to cover the Moorish armies, who again would have a characteristic look.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این مجموعه ادعا می کند که ارتش های عرب را تحت پوشش قرار می دهد که دوباره یک ظاهر خاص خواهند داشت
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این مجموعه ادعا می کند که ارتش های مردمی را پوشش می دهد، که دوباره می تواند نگاه خاصی داشته باشد

12. "Morris" is an English corruption of "Moorish", meaning North African.
[ترجمه ترگمان]\"موریس\" یک فساد انگلیسی با نام \"Moorish\" است که به معنی افریقای شمالی است
[ترجمه گوگل]'موریس' فساد انگلیسی از 'Moorish' است، به معنی آفریقای شمالی است

13. Inside the fortress is an interesting old church containing Moorish relics.
[ترجمه ترگمان]داخل قلعه یک کلیسای قدیمی است که حاوی بقایای اعراب است
[ترجمه گوگل]درون قلعه یک کلیسای تاریخی جالب است که شامل آثار مورخ است


کلمات دیگر: