کلمه جو
صفحه اصلی

ruffian


معنی : وحشی، گردن کلفت، ادم بی شرف، لوطی
معانی دیگر : قانون شکن، سفاک، طاغی، گردنکش، چاقوکش، کلاه مخملی، لات محله

انگلیسی به فارسی

آدم بی شرف، لوطی، گردن کلفت، وحشی


رفاه، گردن کلفت، لوطی، وحشی، ادم بی شرف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is tough and violent; bully; thug.
مترادف: hoodlum, hooligan, rowdy, thug, tough

- He was attacked by some ruffians in the parking lot outside the bar.
[ترجمه ترگمان] او به وسیله یک حرامی ها در پارکینگ خارج از بار مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه گوگل] او توسط برخی از رفسین ها در پارکینگ خارج از نوار مورد حمله قرار گرفت

• bully, thug, hooligan, brute, tough and violent person
brutal, lawless, aggressive, violent, tough
a ruffian is a man who behaves in a bad mannered or violent way; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

وحشی (اسم)
ruffian, troglodyte

گردن کلفت (اسم)
thug, bully, ruffian, hoodlum, dumpy, roughneck

ادم بی شرف (اسم)
ruffian, rapscallion

لوطی (اسم)
reveler, ruffian, reveller

hoodlum


Synonyms: brute, bully, criminal, delinquent, gangster, goon, hood, hooligan, mobster, punk, rioter, rowdy, thug, tough guy, troublemaker


جملات نمونه

1. He whomped the ruffian on the skull.
[ترجمه ترگمان]اون راهزن رو به جمجمه منتقل کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی جمجمه خلع سلاح کرد

2. The ruffian flicked the knife open.
[ترجمه ترگمان]راهزن چاقو را باز کرد
[ترجمه گوگل]رفیان چاقو را باز کرد

3. He helped me over the difficulty with the ruffian.
[ترجمه ترگمان]او به من کمک کرد تا با آن راهزن مواجه شوم
[ترجمه گوگل]او با مشکل روبرو شد

4. The ruffian threatened to run his victim through if he did not hand over all his money.
[ترجمه ترگمان]راهزن تهدید کرد که اگر او تمام پولش را از دست ندهد، قاتل او را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]رفیان تهدید کرد که قربانی را از او دور کند، اگر او تمام پول خود را نپردازد

5. It's run by that old ruffian, Chatterton.
[ترجمه ترگمان]مثل این که اون پیرمرد وحشی و Chatterton فرار کرده
[ترجمه گوگل]آن را توسط آن خرابکار قدیمی Chatterton اجرا می شود

6. He ran away from the fearsome ruffian.
[ترجمه ترگمان]او از یک موجود خبیث و وحشتناک فرار کرد
[ترجمه گوگل]او از مأموران ترسناک فرار کرد

7. What a rascal and rogue, a ruffian and villain!
[ترجمه ترگمان]چه رذل و رذل، شرور و شرور!
[ترجمه گوگل]چه گریز و سرکش، وحشی و خائن!

8. After the event, old ruffian gave A a few candy.
[ترجمه ترگمان]بعد از این واقعه، راهزن پیر مقداری شکلات به او داد
[ترجمه گوگل]بعد از این حادثه، یک رفسنج قدیمی، چندین آب نبات را داد

9. If that ruffian does not mend his ways, he will come to the gallows some day.
[ترجمه ترگمان]اگر این راهزن راه خود را اصلاح نکند، روزی به اعدام خواهد رسید
[ترجمه گوگل]اگر رفیع راههای خود را اصلاح نکند، روزی به کوچه می رود

10. The doctor struck out suddenly and stretched the ruffian on the ground.
[ترجمه ترگمان]دکتر ناگهان حمله کرد و آن حیوان وحشی را روی زمین کشید
[ترجمه گوگل]دکتر به طور ناگهانی ناگهان بیرون کشید و رو به رو زمین را کشید

11. With woman steps she followed : the ruffian and his strolling mort.
[ترجمه ترگمان]زن با گام های بلند به دنبال او به راه افتاد راهزن و مرد ولگرد در حال پرسه زدن بودند
[ترجمه گوگل]او با گام های زن به دنبال رفیق و ریزش قدم زد

12. The mere thought of the ruffian made her shudder.
[ترجمه ترگمان]فکر این راهزن به لرزه افتاد
[ترجمه گوگل]صرف نظر از رفسنجان او را تکان داد

13. The ruffian dealt his victim a savage blow on the tead, that did for her.
[ترجمه ترگمان]راهزن به قربانی خود ضربه وحشیانه ای زد و این کار را برایش کرد
[ترجمه گوگل]رفسنجان قربانی خود را یک ضربه وحشیانه به دانش، که برای او انجام داد

14. The ruffian laid about in desperation.
[ترجمه ترگمان]مرد شریر در نومیدی به کار خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]رفسنجانی که ناامید شده بود


کلمات دیگر: