کلمه جو
صفحه اصلی

irresponsibility


معنی : وظیفه نشناسی، عدم مسولیت
معانی دیگر : وظیفه نشناسی

انگلیسی به فارسی

وظیفه نشناسی


بی مسئولیتی، وظیفه نشناسی، عدم مسولیت


انگلیسی به انگلیسی

• lack of responsibility, carelessness; incompetence, lack of qualification; lack of accountability, independence

مترادف و متضاد

وظیفه نشناسی (اسم)
irresponsibility

عدم مسولیت (اسم)
irresponsibility

جملات نمونه

1. It was an act of gross irresponsibility to leave someone who wasn't properly trained in charge of the machine.
[ترجمه ترگمان]این عمل وظیفه gross بود که کسی را ترک کند که به اندازه کافی ماهر نبود که مسئول ماشین باشد
[ترجمه گوگل]این یک عمل ناخوشایند ناخوشایندی بود تا کسی را که مسئولیت پذیری دستگاه را نداشت، ترک کند

2. That is nothing short of irresponsibility, and inflicts severe damage on our democracy.
[ترجمه ترگمان]این چیزی از بی مسئولیتی و بی مسئولیتی است و خسارات شدیدی به دموکراسی ما به بار می آورد
[ترجمه گوگل]این چیزی نیست جز عدم پاسخگویی و آسیب جدی به دموکراسی ما

3. Negative beliefs are a source of shortsightedness, irresponsibility, irresoluteness and timidity. If you do not believe that you can create and control your future, you are unlikely to win in life. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]عقاید منفی منبع of، بی مسئولیتی، irresoluteness و کمرویی است اگر شما باور ندارید که می توانید آینده خود را ایجاد و کنترل کنید، بعید است در زندگی برنده شوید دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]اعتقادات منفی منبعی از کوتاهی، بی مسئولیتی، غیرقابل حل و ترسو هستند اگر اعتقاد نداشته باشید که می توانید آینده خود را ایجاد کنید و کنترل کنید، بعید است که در زندگی موفق شوید دکتر T P Chia

4. There was serious talk of ecological suicide, criminal irresponsibility and the evils of toxic fumes merging with alcoholic ones.
[ترجمه ترگمان]صحبت های جدی درباره خودکشی اکولوژیکی، بی مسئولیتی کیفری و مضرات گازهای سمی که با مواد الکلی ادغام می شوند، وجود داشت
[ترجمه گوگل]بحث جدی در مورد خودکشی زیست محیطی، عدم مسئولیت جنایی و آلودگی های سمی از گازهای سمی وجود دارد

5. My principal inheritance was a justification for any irresponsibility I cared to indulge in thereafter.
[ترجمه ترگمان]ارث اصلی من یک توجیه برای هیچ گونه بی مسئولیتی بود که من از آن پس از آن هوس شرکت در آن را نداشتم
[ترجمه گوگل]وظیفه اصلی من توجیهی برای هر گونه بی مسئولیتی بود که من بعد از آن از آن لذت بردم

6. Failure is the consequence of laziness, irresponsibility, recklessness and emotional stupidity. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]شکست نتیجه تنبلی، بی مسئولیتی، بی پروایی و حماقت احساسی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]شکست نتیجه لکنت، بی مسئولیتی، بی پروایی و حماقت عاطفی است دکتر T P Chia

7. All material objects around announced thier irresponsibility with terrible iteration.
[ترجمه ترگمان]تمام اشیا مادی در اطراف از بی مسئولیتی thier با تکرار وحشتناک خبر می دهند
[ترجمه گوگل]تمام اشیاء مادی اطراف بی اعتنایی خود را با تکرار وحشتناک اعلام کردند

8. Such believe led to their self-will, obstinacy and irresponsibility.
[ترجمه ترگمان]چنین اعتقادی به اراده و will آن ها منجر می شد
[ترجمه گوگل]چنین اعتقادی به خودخواهی، انسجام و بی مسئولیتی منجر شد

9. Such believe led to their self-will, obstinacy and irresponsibility, caring for nothing and uninhabited, .
[ترجمه ترگمان]چنین اعتقادی به اراده و اراده و وظیفه و وظیفه، به هیچ چیز و غیر مس کون منتهی می شد
[ترجمه گوگل]چنین اعتقادات منجر به خودخواهی، انسداد و بی مسئولیتی، مراقبت از هیچ چیز و غیرموجودی می شود

10. But ignorance cannot be used to rationalize irresponsibility.
[ترجمه ترگمان]اما جهل نمی تواند برای عقلانی کردن بی مسئولیتی به کار رود
[ترجمه گوگل]اما جهل نمیتواند برای غیرمنطقی بودن منطقی باشد

11. De Gaulle warned of a return to the bad old days of incoherence and irresponsibility.
[ترجمه ترگمان]دو گل در مورد بازگشت به روزه ای بد اخلاق و بی مسئولیتی خود هشدار دادند
[ترجمه گوگل]دگل از بازگشت به روزهای بد ناگوار و بی مسئولیتی هشدار داد

12. I wondered what they were thinking, then pondered on the fineness of the dividing line between exhilarating adventure and irresponsibility.
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که آن ها به چه چیزی فکر می کنند، سپس به the خط جداکننده بین ماجراجویی هیجان انگیز و بی مسئولیتی فکر کردند
[ترجمه گوگل]من تعجب کردم که چه فکر می کردند، و سپس در مورد ظرافت خط تقسیم بین ماجراجویی هیجان انگیز و بی مسئولیتی اندیشید

13. Monk treats Russell's sallies with humourless seriousness, trying to get us to see them as proof of intellectual irresponsibility.
[ترجمه ترگمان]مانک با جدیت humourless رفتار می کند و سعی می کند ما را قانع کند که آن ها را به عنوان دلیل بی مسئولیتی عقلی ببینیم
[ترجمه گوگل]خدایان، با سستی بیحوصلگی، راجع به راسل صحبت می کنند، تلاش می کنند که ما را به عنوان مدرک بی مسئولیتی فکری در نظر بگیرند

14. If you have a negative character, you are likely to fall victim to laziness, irresponsibility, low self- esteem, irresolution. Quitting- mindedness, recklessness, compulsion and emotional impulsiveness. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]اگر شما دارای یک شخصیت منفی هستید، احتمالا قربانی تنبلی، بی مسئولیتی، عزت نفس پایین و عدم اعتماد به نفس هستید پس از ترک سیگار، بی احتیاطی، اجبار، و impulsiveness احساسی دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]اگر شخصیت منفی داشته باشید، احتمالا قربانی لکنت، بی مسئولیتی، اعتماد به نفس پایین و عدم تحقق آن خواهید شد بی نظمی، بی احتیاطی، اجبار و تکانشگری عاطفی دکتر T P Chia


کلمات دیگر: