کلمه جو
صفحه اصلی

roughhew


معنی : درشت بریدن
معانی دیگر : ناصاف بریدن، طرح کردن، (سنگ و الوار و غیره) به طور زبر و مقدماتی بریدن، زبر بری کردن، ناصاف بریدن، درشت بریدن، طرح کردن، قالب کردن

انگلیسی به فارسی

خال خال، درشت بریدن


ناصاف بریدن، درشت بریدن، طرح کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rough-hews, rough-hewing, rough-hewed, rough-hewn
(1) تعریف: to cut or shape (material such as wood or stone) in rough form, leaving rough surfaces.

(2) تعریف: to form crudely or without finishing.

• carve in a rough manner, cut roughly without smoothing

مترادف و متضاد

درشت بریدن (فعل)
roughhew

جملات نمونه

1. He rough-hewed a statue out of a block of jade rapidly but then polished it slowly over a long period.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت مجسمه را از یک تکه طناب جدا کرد، اما بعد از مدتی طولانی آن را به آرامی صیقل داد
[ترجمه گوگل]او یک مجسمه را از یک بلوک یشم به زانو زد، اما بعدا آن را به آرامی به مدت طولانی تمیز کرد

2. It is a rough-hewn carving of a cat's head.
[ترجمه ترگمان]حکاکی روی سر یک گربه است
[ترجمه گوگل]این یک حکاکی خشن قهوه ای از گربه است

3. He rough-hewed the resolution of the meeting and sent it to the chairman.
[ترجمه ترگمان]او قطعنامه جلسه را قطع کرد و آن را به رئیس فرستاد
[ترجمه گوگل]او قطعنامه جلسه را قطع کرد و آن را به رئیس فرستاد

4. She's an experienced politician with a rough-hewn style.
[ترجمه ترگمان]او یک سیاست مدار باتجربه با سبک خشن است
[ترجمه گوگل]او یک سیاستمدار با تجربه با سبک خشن است

5. If the first shape is a series of rough-hewed approximations, the second is a shiny patchwork of beautifully stitched leather cut-outs.
[ترجمه ترگمان]اگر شکل اول مجموعه ای از تقریب rough باشد، دومین شکل، patchwork درخشانی از cut که به زیبایی بخیه زده شده اند، می باشد
[ترجمه گوگل]اگر شکل اول مجموعه ای از تقریب های خشن بکار رفته باشد، دوم، یک نقاشی درخشان از برش چرمی زیبا است

6. About the life-matches that had been brewed here, come to life under this moon, and these rough-hewn walls.
[ترجمه ترگمان]در مورد the که در اینجا جا خورده بود، زیر این ماه زندگی کرده بود و این دیواره ای سنگی حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]در مورد مسابقات زندگی که در اینجا ذوب شده بود، در زیر این ماه، و این دیوارهای خرد شده، زنده می مانند

7. But he was no ordinary rough-hewn miner.
[ترجمه ترگمان]اما او یک معدنچی معمولی نبود
[ترجمه گوگل]اما او هیچ معدنچی معمولی خرد شده نبود

8. She traced a pattern over the rough-hewn stone of the sill, while behind her there was no sound of retreating footsteps.
[ترجمه ترگمان]او یک طرح را روی سنگ تراشیده روی درگاه رد کرد، در حالی که پشت سرش صدای پای عقب نشینی شنیده نمی شد
[ترجمه گوگل]او یک الگوی بر روی سنگ آجری آجری را نشان داد، در حالی که پشت سرش هیچ صدایی از عقب نشینی های صحنه وجود نداشت

9. The rough-hewn cemetery where his son lies buried.
[ترجمه ترگمان]گورستان سنگی که پسرش در آن مدفون است
[ترجمه گوگل]گورستان خشن که در آن پسرش غارت شده است

10. It began as a rough-hewn two-room house whose top floor could be reached only by an outdoor staircase.
[ترجمه ترگمان]شروع شد به خواندن یک خانه دو طبقه که طبقه بالای آن فقط با یک پلکان در هوای آزاد به آنجا می رسید
[ترجمه گوگل]این خانه به عنوان یک اتاق دو نفره ای خرد شده ساخته شد که طبقه بالا آن تنها توسط یک راه پله ی در فضای باز امکان پذیر است

11. The glossy conventions of Hollywood were spurned in favour of a rough-hewn cinematic style more suited to the reality at hand.
[ترجمه ترگمان]قراردادهای پر زرق و برق هالیوود به نفع یک سبک سینمایی است که برای واقعیت در دسترس است
[ترجمه گوگل]قراردادهای براق از هالیوود به نفع یک سبک سینمایی خشن که بیشتر به واقعیت در دست داشت مناسب بود

12. But once the land is thus rough-hewn it is shaped by other forces.
[ترجمه ترگمان]اما زمانی که این زمین ناهموار است، توسط نیروهای دیگر شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که زمین در نتیجه خشخاش است، توسط نیروهای دیگر شکل می گیرد

13. Ring after ring of rough-hewn stone walls thunder their way across the open plain on the deserted south-eastern edge of the city.
[ترجمه ترگمان]حلقه بعد از حلقه سنگی که از سنگ تراشیده بودند، از آن سوی دشت باز در حاشیه شرقی شهر، رعد و برق می زد
[ترجمه گوگل]حلقه پس از حلقه از دیوارهای سنگی خرد شده بر روی دشت باز روی لبه ی جنوب غربی شهر راه می اندازند


کلمات دیگر: