کلمه جو
صفحه اصلی

dissidence


معنی : مخالفت، عدم توافق، اختلاف رای، عدم تشابه
معانی دیگر : اختلاف عقیده، دگراندیشی، خلاف اندیشی، عدم توافق (عقیدتی)

انگلیسی به فارسی

مخالف، اختلاف رأی، عدم توافق


اختلاف نظر، مخالفت، عدم توافق، اختلاف رای، عدم تشابه


انگلیسی به انگلیسی

• dissent, disagreement, opposition

مترادف و متضاد

مخالفت (اسم)
resistance, gainsay, objection, contrast, antagonism, contrariness, defiance, opposition, disagreement, disaccord, repugnance, contradiction, contrariety, nonconformity, dissidence

عدم توافق (اسم)
objection, discord, disagreement, disaccord, odds, discordance, disparity, discrepancy, disconformity, disharmony, dissension, dissidence, irreconcilability

اختلاف رای (اسم)
dissidence

عدم تشابه (اسم)
dissimilation, dissimilitude, dissidence

difference of opinion


Synonyms: bad vibes, contention, disaccord, disagreement, discordance, disharmony, dispeace, dispute, dissension, dissent, feud, heresy, heterodoxy, misbelief, nonconformism, nonconformity, rupture, schism, sour note, strife, unorthodoxy


Antonyms: agreement, harmony, peace


جملات نمونه

1. they arrested people for political dissidence
آنان اشخاص را به واسطه مخالفت سیاسی توقیف می کردند.

2. Thus was violence established as the corollary of dissidence.
[ترجمه ترگمان]بدین گونه، خشونت به عنوان نتیجه استنباط dissidence بنیان نهاده شد
[ترجمه گوگل]بنابراین خشونت به عنوان نتیجه گیری از اختلاف نظر ایجاد شد

3. Dissidence registration either is a system of removing the public credibility registration or a regulation of cautioning the risks to the third person.
[ترجمه ترگمان]ثبت dissidence یا یک سیستم حذف اعتبار عمومی یا مقررات هشدار دادن به ریسک های فرد سوم است
[ترجمه گوگل]ثبت نام یا عدم رعایت یک سیستم از بین بردن ثبت نام اعتبار عمومی یا مقررات پیشگیری از خطرات به شخص ثالث است

4. Dissidence registration is a very important system of real right law.
[ترجمه ترگمان]ثبت dissidence یک سیستم بسیار مهم در حقوق واقعی است
[ترجمه گوگل]ثبت نام حبس یک سیستم بسیار مهم حقوقی واقعی است

5. If there is any dissidence please contact us and we will delete it immediately.
[ترجمه ترگمان]اگر any وجود داشته باشد لطفا با ما تماس بگیرید و فورا آن را حذف خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]اگر اختلاف نظر وجود دارد لطفا با ما تماس بگیرید و ما آن را بلافاصله حذف خواهیم کرد

6. How was the structural limit broken through dissidence of existing political rationality?It's a worthwhile question in this case.
[ترجمه ترگمان]چگونه محدوده ساختاری از طریق dissidence عقلانیت سیاسی موجود شکسته شد؟ در این مورد یک سوال ارزشمند است
[ترجمه گوگل]محدودیت ساختاری چگونه از بین بردن عقلانیت سیاسی موجود شکسته شد؟ این یک سوال ارزشمند در این مورد است

7. If there is any dissidence please contact me and i will delete it immediately . thank you .
[ترجمه ترگمان]اگر مشکلی وجود داشته باشد لطفا با من تماس بگیرید و من فورا آن را پاک خواهم کرد ممنون
[ترجمه گوگل]اگر اختلاف نظر وجود دارد، لطفا با من تماس بگیرید و من آن را بلافاصله حذف خواهم کرد متشکرم

8. Or they could be outside insiders who were plugged into the shadow structures of dissidence.
[ترجمه ترگمان]یا آن ها ممکن است خارج از insiders باشند که به ساختارهای سایه ای of متصل شده اند
[ترجمه گوگل]یا آنها می توانند خارج از خودی ها باشند که به ساختارهای سایه ائتلاف وصل شدند

9. A man demonised for centuries in British culture has become an icon of dissidence and defiance.
[ترجمه ترگمان]مردی که قرن ها در فرهنگ بریتانیا زندگی می کند به نماد of و مبارزه طلبی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]مردی که در قرن ها در فرهنگ بریتانیا دمیده است، تبدیل به یک نماد اختلاف و بی رحمانه شده است

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. At last, the article discusses the characteristics of the dissidence and points it is a relief entities closely connected to the execution procedure.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، این مقاله ویژگی های of و نقاط را مورد بحث قرار می دهد و یک نهاد کمکی است که ارتباط نزدیکی با رویه اجرا دارد
[ترجمه گوگل]در نهایت، این مقاله ویژگی های اختلاف نظر را مورد بحث قرار می دهد و اشاره می کند که اشخاص امدادرسانی به روش های اجرایی نزدیک است

12. The critical mass of Russian society has always been conservative, forcing radical reformers into frustration and dissidence .
[ترجمه ترگمان]توده بحرانی جامعه روسیه همواره محافظه کار بوده است و اصلاح طلبان رادیکال را به ناامیدی و dissidence کشانده است
[ترجمه گوگل]توده بحرانی جامعه روسیه همواره محافظه کار بوده است، اصلاح طلبان رادیکال را به ناامیدی و اختلاف نظر می کشد

13. Second, we should build up the redress execution on process which contains the execution dissidence and reconsideration.
[ترجمه ترگمان]دوم، ما باید اجرای جبران را بر روی فرایندی که شامل the اجرا و تجدید نظر است، بسازیم
[ترجمه گوگل]دوم، ما باید فرایند اجرای جبران خسارت را در نظر بگیریم که حاوی اعدام و بازپس گیری است

14. In the totalitarian state, there is no room for dissidence: the dissident is the source of "disorder, " and must be imprisoned, tortured, or killed.
[ترجمه ترگمان]در ایالت totalitarian، جایی برای dissidence وجود ندارد: مخالف منبع \"اختلال\" است و باید زندانی، شکنجه یا کشته شود
[ترجمه گوگل]در دولت توتالیتر، هیچ اختلاف نظر وجود ندارد: مخالف منبع 'اختلال' است و باید در زندان، شکنجه و یا کشته شود

15. Thirdly, return to the real nature of outer party dissidence system, and synchronously build up the debtor dissidence law and distributive dissidence participation law.
[ترجمه ترگمان]سوم اینکه، بازگشت به ماهیت واقعی سیستم بیرونی party و بصورت همزمان قانون dissidence بدهکار و قانون مشارکت dissidence توزیعی را می سازند
[ترجمه گوگل]سوم، بازگشت به ماهیت واقعی سیستم بیطرفی حزب خارجی، و هماهنگ کردن قانون اختلاف نظر بدهکار و قانون مشارکت در توزیع توزیع

They arrested people for political dissidence.

آنان اشخاص را به واسطه مخالفت سیاسی توقیف می‌کردند.


پیشنهاد کاربران

اعتراض به سیاست رسمی، مخالفت


کلمات دیگر: