1. they arrested people for political dissidence
آنان اشخاص را به واسطه مخالفت سیاسی توقیف می کردند.
2. Thus was violence established as the corollary of dissidence.
[ترجمه ترگمان]بدین گونه، خشونت به عنوان نتیجه استنباط dissidence بنیان نهاده شد
[ترجمه گوگل]بنابراین خشونت به عنوان نتیجه گیری از اختلاف نظر ایجاد شد
3. Dissidence registration either is a system of removing the public credibility registration or a regulation of cautioning the risks to the third person.
[ترجمه ترگمان]ثبت dissidence یا یک سیستم حذف اعتبار عمومی یا مقررات هشدار دادن به ریسک های فرد سوم است
[ترجمه گوگل]ثبت نام یا عدم رعایت یک سیستم از بین بردن ثبت نام اعتبار عمومی یا مقررات پیشگیری از خطرات به شخص ثالث است
4. Dissidence registration is a very important system of real right law.
[ترجمه ترگمان]ثبت dissidence یک سیستم بسیار مهم در حقوق واقعی است
[ترجمه گوگل]ثبت نام حبس یک سیستم بسیار مهم حقوقی واقعی است
5. If there is any dissidence please contact us and we will delete it immediately.
[ترجمه ترگمان]اگر any وجود داشته باشد لطفا با ما تماس بگیرید و فورا آن را حذف خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]اگر اختلاف نظر وجود دارد لطفا با ما تماس بگیرید و ما آن را بلافاصله حذف خواهیم کرد
6. How was the structural limit broken through dissidence of existing political rationality?It's a worthwhile question in this case.
[ترجمه ترگمان]چگونه محدوده ساختاری از طریق dissidence عقلانیت سیاسی موجود شکسته شد؟ در این مورد یک سوال ارزشمند است
[ترجمه گوگل]محدودیت ساختاری چگونه از بین بردن عقلانیت سیاسی موجود شکسته شد؟ این یک سوال ارزشمند در این مورد است
7. If there is any dissidence please contact me and i will delete it immediately . thank you .
[ترجمه ترگمان]اگر مشکلی وجود داشته باشد لطفا با من تماس بگیرید و من فورا آن را پاک خواهم کرد ممنون
[ترجمه گوگل]اگر اختلاف نظر وجود دارد، لطفا با من تماس بگیرید و من آن را بلافاصله حذف خواهم کرد متشکرم
8. Or they could be outside insiders who were plugged into the shadow structures of dissidence.
[ترجمه ترگمان]یا آن ها ممکن است خارج از insiders باشند که به ساختارهای سایه ای of متصل شده اند
[ترجمه گوگل]یا آنها می توانند خارج از خودی ها باشند که به ساختارهای سایه ائتلاف وصل شدند
9. A man demonised for centuries in British culture has become an icon of dissidence and defiance.
[ترجمه ترگمان]مردی که قرن ها در فرهنگ بریتانیا زندگی می کند به نماد of و مبارزه طلبی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]مردی که در قرن ها در فرهنگ بریتانیا دمیده است، تبدیل به یک نماد اختلاف و بی رحمانه شده است
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. At last, the article discusses the characteristics of the dissidence and points it is a relief entities closely connected to the execution procedure.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، این مقاله ویژگی های of و نقاط را مورد بحث قرار می دهد و یک نهاد کمکی است که ارتباط نزدیکی با رویه اجرا دارد
[ترجمه گوگل]در نهایت، این مقاله ویژگی های اختلاف نظر را مورد بحث قرار می دهد و اشاره می کند که اشخاص امدادرسانی به روش های اجرایی نزدیک است
12. The critical mass of Russian society has always been conservative, forcing radical reformers into frustration and dissidence .
[ترجمه ترگمان]توده بحرانی جامعه روسیه همواره محافظه کار بوده است و اصلاح طلبان رادیکال را به ناامیدی و dissidence کشانده است
[ترجمه گوگل]توده بحرانی جامعه روسیه همواره محافظه کار بوده است، اصلاح طلبان رادیکال را به ناامیدی و اختلاف نظر می کشد
13. Second, we should build up the redress execution on process which contains the execution dissidence and reconsideration.
[ترجمه ترگمان]دوم، ما باید اجرای جبران را بر روی فرایندی که شامل the اجرا و تجدید نظر است، بسازیم
[ترجمه گوگل]دوم، ما باید فرایند اجرای جبران خسارت را در نظر بگیریم که حاوی اعدام و بازپس گیری است
14. In the totalitarian state, there is no room for dissidence: the dissident is the source of "disorder, " and must be imprisoned, tortured, or killed.
[ترجمه ترگمان]در ایالت totalitarian، جایی برای dissidence وجود ندارد: مخالف منبع \"اختلال\" است و باید زندانی، شکنجه یا کشته شود
[ترجمه گوگل]در دولت توتالیتر، هیچ اختلاف نظر وجود ندارد: مخالف منبع 'اختلال' است و باید در زندان، شکنجه و یا کشته شود
15. Thirdly, return to the real nature of outer party dissidence system, and synchronously build up the debtor dissidence law and distributive dissidence participation law.
[ترجمه ترگمان]سوم اینکه، بازگشت به ماهیت واقعی سیستم بیرونی party و بصورت همزمان قانون dissidence بدهکار و قانون مشارکت dissidence توزیعی را می سازند
[ترجمه گوگل]سوم، بازگشت به ماهیت واقعی سیستم بیطرفی حزب خارجی، و هماهنگ کردن قانون اختلاف نظر بدهکار و قانون مشارکت در توزیع توزیع