کلمه جو
صفحه اصلی

sickish


معنی : مریض، کسل، کمی ناخوش، تا اندازهای تهوع اور
معانی دیگر : نسبتا بیمار یا دچار تهوع

انگلیسی به فارسی

کمی ناخوش، کسل، تا اندازه ای تهوع اور


بیمار است، کسل، مریض، کمی ناخوش، تا اندازهای تهوع اور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: sickishly (adv.), sickishness (n.)
(1) تعریف: rather sick, esp. nauseated.

(2) تعریف: rather disgusting or nauseating.

• slightly ill, somewhat nauseous

مترادف و متضاد

مریض (صفت)
ailing, sick, ill, unwell, morbid, valetudinarian, sickish

کسل (صفت)
weary, exanimate, sickish, woozy

کمی ناخوش (صفت)
sickish

تا اندازه ای تهوع اور (صفت)
sickish


کلمات دیگر: