1. Freudian theory has had a great influence on psychology.
[ترجمه ترگمان]نظریه فرویدی تاثیر زیادی بر روی روانشناسی دارد
[ترجمه گوگل]تئوری فروید تاثیر زیادی در روانشناسی داشته است
2. The Freudian theory about daughters falling in love with their father has little evidence to support it.
[ترجمه ترگمان]نظریه فرویدی درباره دخترانی که عاشق پدرشان می شوند، مدرک کمی برای حمایت از آن دارند
[ترجمه گوگل]نظریه فروید درباره دخترانی که دوست دارند با پدرشان شواهد کمی برای حمایت از آن دارند
3. Most intelligent people who have not accepted Freudian indoctrination will ask him to tell that to the Marines.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد باهوشی که indoctrination فرویدی را پذیرفته اند، از او می خواهند که این موضوع را به نیروی دریایی بگوید
[ترجمه گوگل]اکثر افراد هوشمند که از روش تحلیلی فروید پذیرفته اند، از او می خواهند که به تفنگداران دریایی گفته شود
4. Thus Freudian theory is regarded as a personality theory.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نظریه فرویدی به عنوان یک نظریه شخصیت در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین نظریه فروید به عنوان نظریه شخصیت در نظر گرفته می شود
5. But the Freudian maxim holds true: Laughter is just an expression of fear.
[ترجمه ترگمان]اما اصل فروید درست می گوید: خنده فقط یک حالت ترس است
[ترجمه گوگل]اما حداکثر فروید معتبر است: خنده فقط بیان ترس است
6. Slips of the tongue, especially those of the Freudian variety, are no crime.
[ترجمه ترگمان]Slips زبان، به خصوص انواع مختلف فرویدی، هیچ گناهی ندارند
[ترجمه گوگل]لغزش زبان، به ویژه آن دسته از گونه های فروید، جرم نیستند
7. In the name of Freudian nurture theories, gays were once treated with aversion therapy-electric shocks and emetics accompanied by homoerotic images.
[ترجمه ترگمان]در نام نظریات پرورش فروید، همجنس گرایان زمانی با therapy درمانی - شوک الکتریکی و emetics همراه با تصاویر homoerotic درمان می شدند
[ترجمه گوگل]به نام نظریه های پرورش فریادیان، همجنسگرا بعدها با شوک الکتریکی درمانی و عوارض همراه با تصاویر هوکرت درمان شدند
8. He was clearly influenced by a reading of Freudian psychoanalytic writings in attempts at historical reconstructions of cultural stages in anthropology.
[ترجمه ترگمان]او به وضوح تحت تاثیر خواندن نوشته های روان کاوی فرویدی در تلاش برای بازسازی تاریخی مراحل فرهنگی در انسان شناسی بود
[ترجمه گوگل]او به وضوح تحت تاثیر خواندن نوشته های روانکاوی فرویدی در تلاش برای بازسازی تاریخی مراحل فرهنگی انسان شناسی بود
9. It is never very apparent what Freudian claims are based on, though they are widely accepted in our culture.
[ترجمه ترگمان]هرگز واضح نیست که ادعاهای فرویدی خیلی مبتنی بر هستند، هر چند که آن ها به طور گسترده در فرهنگ ما پذیرفته شده اند
[ترجمه گوگل]هرگز ادعائی که فروید بر آن مبتنی است، بسیار واضح نیست، هر چند آنها در فرهنگ ما به طور گسترده پذیرفته شده اند
10. On the Freudian model it is the repression and sublimation of homosexual desire that helps secure identity and social organization.
[ترجمه ترگمان]در مدل فرویدی، این سرکوب و تبدیل تمایلات همجنس گرا است که به حفظ هویت و سازمان اجتماعی کمک می کند
[ترجمه گوگل]بر اساس مدل فروید، سرکوب و تحقیر تمایل همجنسگرایان است که به هویت و سازمان اجتماعی کمک می کند
11. It is the home of that most Freudian of plants, the coco-de-mer.
[ترجمه ترگمان]اون خانه ای است که بیشتر فرویدی گیاهان، the - de
[ترجمه گوگل]این خانه بیشترین فرویدی گیاهان، کوکو-د-مور است
12. I shall leave Freudian interpretations to the reader.
[ترجمه ترگمان]تفاسیر فرویدی رو به خواننده واگذار می کنم
[ترجمه گوگل]من تفاسیر فروید را به خواننده خواهم گذاشت
13. Most of these have an almost Freudian fixation on food and cleanliness.
[ترجمه ترگمان]بیشتر این ها تقریبا به نوعی تثبیت فرویدی بر روی غذا و تمیزی هستند
[ترجمه گوگل]اکثر اینها ثابت کرده اند که تقریبا فروید برای غذا و پاکیزگی است
14. Freudian teaching interprets this as heavily repressed feelings of hostility towards her family.
[ترجمه ترگمان]تدریس فرویدی این را به عنوان احساسات سرکوب گرانه نسبت به خانواده اش تفسیر می کند
[ترجمه گوگل]تدریس فروید این را به عنوان احساس خصومت سرکوبگرانه نسبت به خانواده اش تفسیر می کند
15. At this point the story abounds in Freudian symbolism.
[ترجمه ترگمان]در این نقطه، این داستان مملو از نمادگرایی فرویدی است
[ترجمه گوگل]در این مرحله داستان نمادین فروید را فرا می گیرد