کلمه جو
صفحه اصلی

travel agent


معنی : اژانس مسافرتی، سفرچین، سفر ارا، بلیط فروش سرویس مسافری
معانی دیگر : سفرچین، سفر ارا، بلیط فروش سرویس مسافری، اژانس مسافرتی

انگلیسی به فارسی

سفرچین، سفر ارا، بلیط فروش سرویس مسافری، اژانس مسافرتی


آژانس مسافرتی، سفرچین، سفر ارا، بلیط فروش سرویس مسافری، اژانس مسافرتی


انگلیسی به انگلیسی

• one who sells packages and flights for traveling
a travel agent is someone who runs or works in a travel agency.

مترادف و متضاد

اژانس مسافرتی (اسم)
travel agency, travel agent

سفر چین (اسم)
travel agent

سفر ارا (اسم)
travel agent

بلیط فروش سرویس مسافری (اسم)
travel agent

جملات نمونه

1. I made the booking through a travel agent.
[ترجمه ترگمان]من تو یه آژانس مسافرتی رزرو کردم
[ترجمه گوگل]من رزرو را از طریق یک نماینده مسافرتی انجام دادم

2. Grill your travel agent about the facilities for families with children.
[ترجمه ترگمان]نماینده مسافرتی خود را در مورد امکانات برای خانواده ها با کودکان کبابی کنید
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی خود را در مورد امکانات برای خانواده ها با فرزندان خود ببخشید

3. I booked my holiday through my local travel agent.
[ترجمه ترگمان]من تعطیلات خود را از طریق نماینده مسافرتی محلی ام رزرو کردم
[ترجمه گوگل]من تعطیلات خود را از طریق نمایندگی سفر محلی خود رزرو کردم

4. A travel agent quoted her £160 for a flight from Bristol to Palma.
[ترجمه ترگمان]یک نماینده مسافرتی برای پرواز از بریستول به پالما مبلغ ۱۶۰ هزار پوند را نقل کرد
[ترجمه گوگل]یک مسافر از 160 پوند برای پرواز از بریستول به پالما نقل کرده است

5. The travel agent recommended that I take out travel insurance.
[ترجمه ترگمان]آژانس مسافرتی توصیه کرد که من بیمه مسافرتی را انتخاب کنم
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی توصیه می کند که من بیمه سفر را بپردازم

6. The travel agent completely cocked up the arrangements for our holiday.
[ترجمه ترگمان]مامور آژانس به طور کامل برنامه تعطیلات ما را پر کرده بود
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی به طور کامل ترتیبات برای تعطیلات ما را خفه کرد

7. The travel agent booked our vacation cruise.
[ترجمه ترگمان]آژانس مسافرتی سفر دریایی ما را رزرو کرد
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی کروز تعطیلات خود را رزرو کرد

8. Ask your travel agent about check-in times.
[ترجمه ملیکا] از زانس مسافرتی خود چک کردن زمان سفرتونو بپرسید
[ترجمه ترگمان]از نماینده مسافرتی خود در مورد چک کردن زمان بپرسید
[ترجمه گوگل]از زمان سفر به آژانس مسافرتی خود بپرسید

9. The airline or a travel agent can tell you how.
[ترجمه ترگمان]شرکت هواپیمایی و یا نماینده مسافرتی می تواند به شما بگوید که چطور
[ترجمه گوگل]شرکت هواپیمایی یا مسافرتی می تواند به شما بگوید چطور است

10. But travel agent Lunn Poly substantially increased profitability following major expansion in recent years.
[ترجمه ترگمان]اما به دنبال توسعه عمده در سال های اخیر، پلی Lunn نماینده مسافرتی به طور قابل توجهی سودآوری را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]اما عامل سفر Lunn Poly به طور قابل ملاحظه ای پس از گسترش عمده در سال های اخیر سودآوری را افزایش داد

11. Contact a travel agent about times and costs.
[ترجمه ترگمان]با یک نماینده مسافرتی در مورد زمان و هزینه ها تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]با یک آژانس مسافرتی درباره زمان و هزینه تماس بگیرید

12. For reservations, see your Travel Agent or call our reservation line on.
[ترجمه ترگمان]برای رزرو، نماینده سفر خود را ببینید و یا خط رزرو ما را روشن کنید
[ترجمه گوگل]برای رزرواسیون، نمایندگی مسافرتی خود را ببینید یا خط رزرو ما را در

13. Pat, 4 turns travel agent once a year to take a vote among neighbours where they want to go.
[ترجمه ترگمان]پت، ۴ ساله، یکبار یک نماینده مسافرتی را برای رای دادن در میان همسایگان خود به جایی که می خواهند بروند، تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]پات، 4 یک نماینده مسافرتی یک ساله می شود تا در میان همسایگان که در آن می خواهند به رای رای دهند

14. A good travel agent knows that a satisfied customer will always come back.
[ترجمه ترگمان]یک نماینده خوب مسافرتی می داند که یک مشتری راضی همیشه باز خواهد گشت
[ترجمه گوگل]یک آژانس مسافرتی خوب می داند که یک مشتری راضی همیشه به عقب می آید

پیشنهاد کاربران

اژانس مسافرتی

آژانس مسافربری

مسئول آژانس مسافر بری


کارمند اژانس مسافرتی

travel agent ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: نمایندۀ خدمات مسافرتی
تعریف: شخص یا سازمانی که خدمات مسافرتی مانند حمل ونقل و اقامت را در گشت های نیمه فراگیر از طرف ارائه دهندگان اصلی مانند شرکت های حمل ونقل و مهمان خانه ها و گشت پردازان، در مقابل دریافت کارمزد می فروشد|||متـ . سفرگذار


کلمات دیگر: