1. I made the booking through a travel agent.
[ترجمه ترگمان]من تو یه آژانس مسافرتی رزرو کردم
[ترجمه گوگل]من رزرو را از طریق یک نماینده مسافرتی انجام دادم
2. Grill your travel agent about the facilities for families with children.
[ترجمه ترگمان]نماینده مسافرتی خود را در مورد امکانات برای خانواده ها با کودکان کبابی کنید
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی خود را در مورد امکانات برای خانواده ها با فرزندان خود ببخشید
3. I booked my holiday through my local travel agent.
[ترجمه ترگمان]من تعطیلات خود را از طریق نماینده مسافرتی محلی ام رزرو کردم
[ترجمه گوگل]من تعطیلات خود را از طریق نمایندگی سفر محلی خود رزرو کردم
4. A travel agent quoted her £160 for a flight from Bristol to Palma.
[ترجمه ترگمان]یک نماینده مسافرتی برای پرواز از بریستول به پالما مبلغ ۱۶۰ هزار پوند را نقل کرد
[ترجمه گوگل]یک مسافر از 160 پوند برای پرواز از بریستول به پالما نقل کرده است
5. The travel agent recommended that I take out travel insurance.
[ترجمه ترگمان]آژانس مسافرتی توصیه کرد که من بیمه مسافرتی را انتخاب کنم
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی توصیه می کند که من بیمه سفر را بپردازم
6. The travel agent completely cocked up the arrangements for our holiday.
[ترجمه ترگمان]مامور آژانس به طور کامل برنامه تعطیلات ما را پر کرده بود
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی به طور کامل ترتیبات برای تعطیلات ما را خفه کرد
7. The travel agent booked our vacation cruise.
[ترجمه ترگمان]آژانس مسافرتی سفر دریایی ما را رزرو کرد
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی کروز تعطیلات خود را رزرو کرد
8. Ask your travel agent about check-in times.
[ترجمه ملیکا] از زانس مسافرتی خود چک کردن زمان سفرتونو بپرسید
[ترجمه ترگمان]از نماینده مسافرتی خود در مورد چک کردن زمان بپرسید
[ترجمه گوگل]از زمان سفر به آژانس مسافرتی خود بپرسید
9. The airline or a travel agent can tell you how.
[ترجمه ترگمان]شرکت هواپیمایی و یا نماینده مسافرتی می تواند به شما بگوید که چطور
[ترجمه گوگل]شرکت هواپیمایی یا مسافرتی می تواند به شما بگوید چطور است
10. But travel agent Lunn Poly substantially increased profitability following major expansion in recent years.
[ترجمه ترگمان]اما به دنبال توسعه عمده در سال های اخیر، پلی Lunn نماینده مسافرتی به طور قابل توجهی سودآوری را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]اما عامل سفر Lunn Poly به طور قابل ملاحظه ای پس از گسترش عمده در سال های اخیر سودآوری را افزایش داد
11. Contact a travel agent about times and costs.
[ترجمه ترگمان]با یک نماینده مسافرتی در مورد زمان و هزینه ها تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]با یک آژانس مسافرتی درباره زمان و هزینه تماس بگیرید
12. For reservations, see your Travel Agent or call our reservation line on.
[ترجمه ترگمان]برای رزرو، نماینده سفر خود را ببینید و یا خط رزرو ما را روشن کنید
[ترجمه گوگل]برای رزرواسیون، نمایندگی مسافرتی خود را ببینید یا خط رزرو ما را در
13. Pat, 4 turns travel agent once a year to take a vote among neighbours where they want to go.
[ترجمه ترگمان]پت، ۴ ساله، یکبار یک نماینده مسافرتی را برای رای دادن در میان همسایگان خود به جایی که می خواهند بروند، تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]پات، 4 یک نماینده مسافرتی یک ساله می شود تا در میان همسایگان که در آن می خواهند به رای رای دهند
14. A good travel agent knows that a satisfied customer will always come back.
[ترجمه ترگمان]یک نماینده خوب مسافرتی می داند که یک مشتری راضی همیشه باز خواهد گشت
[ترجمه گوگل]یک آژانس مسافرتی خوب می داند که یک مشتری راضی همیشه به عقب می آید