کلمه جو
صفحه اصلی

irrefragable


معنی : لجوج، تسلیم نشدنی، رد نکردنی، غیر قابل انکار و تکذیب
معانی دیگر : تردید ناپذیر، مردود نکردنی، انکار نکردنی، غیرقابل بحث و تردید، سرسخت، خود رای

انگلیسی به فارسی

غیر قابل انکار و تکذیب، رد نکردنی، سرسخت، خود رای، لجوج، تسلیم نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: irrefragably (adv.), irrefragability (n.)
• : تعریف: impossible to refute or dispute; undeniable.
مشابه: certain

- Faced with these irrefragable facts, she had no choice but to concede.
[ترجمه ترگمان] در مواجهه با این حقایق irrefragable چاره ای جز تایید نداشت
[ترجمه گوگل] در مواجهه با این حقایق غلط، او هیچ گزینهای نداشت اما موافقت کرد

• irrefutable, indisputable, undeniable, cannot be contradicted

مترادف و متضاد

لجوج (صفت)
persistent, opinionated, dogged, obstinate, set, stubborn, stuffy, intractable, obstreperous, pertinacious, mulish, obdurate, dour, irrefragable, waspish

تسلیم نشدنی (صفت)
inexorable, irrefragable, unrelenting

رد نکردنی (صفت)
unquestioning, unquestionable, irrefragable, irrecusable

غیر قابل انکار و تکذیب (صفت)
irrefragable

جملات نمونه

1. No evidence, at once so slight and irrefragable, of a subtle disease that had long since begun to eat into the real substance of his character.
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی وجود نداشت، بلافاصله پس از آن اندک اندک و irrefragable، یک بیماری زیرکانه که از مدت ها پیش شروع به خوردن به ماده واقعی شخصیت او کرده بود
[ترجمه گوگل]هیچ شواهدی وجود ندارد که به طور ناگهانی و ناچیز از یک بیماری ناخوشایند است که از مدتها قبل از خوردن غذای واقعی شخصیت او شروع به خوردن کرده است

2. Such men are not only true patriots, but are irrefragable proofs that the Chinese are capable of being stirred to the most heroic exertions in following public-spirited leaders.
[ترجمه ترگمان]این مردان فقط میهن پرستان واقعی نیستند، اما در irrefragable دلیل وجود دارند که چینی ها قادر به تحریک به the و most تلاش رهبران public هستند
[ترجمه گوگل]چنین مردانی نه تنها وطن پرستان واقعی هستند، بلکه ثابت می کنند که چینی ها قادر به تسخیر قهرمانانه ترین آنها در پیروی رهبران عامه پسند هستند

3. In the union of the three kingdoms of Great Britain and Ireland the world witnesses a great and irrefragable example of the immeasurable efficacy of free trade between united nations.
[ترجمه ترگمان]در اتحاد سه پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند، جهان نمونه بزرگ و irrefragable از کارآیی بی پایان تجارت آزاد بین ملل متحد است
[ترجمه گوگل]در اتحاد سه پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند، جهان شاهد یک نمونه عالی و غیرقابل انکار از اثربخشی بی نظیر تجارت آزاد بین ملل متحد است

4. That the employees are the best wealth in the enterprise has been an irrefragable fact in this knowledge economy era.
[ترجمه ترگمان]این که کارمندان بهترین ثروت در این شرکت هستند، در این عصر علم اقتصاد، یک واقعیت انکارناپذیر است
[ترجمه گوگل]این که کارکنان بهترین ثروت در سرمایه گذاری هستند، واقعیت ناپذیری در عصر اقتصاد دانش است

5. The universe is a society of wilful personalities, not an irrefragable chain of cause and effect.
[ترجمه ترگمان]جهان جامعه ای از شخصیت های خودرای است، نه زنجیره irrefragable علت و معلول
[ترجمه گوگل]جهان، جامعه ای از شخصیت های آگاهانه است، نه یک زنجیره نامنظم از علت و معلول


کلمات دیگر: