کلمه جو
صفحه اصلی

mormonism


معنی : فرقه مذهبی مورمن
معانی دیگر : اصول nomrom ها

انگلیسی به فارسی

مورمونیسم، فرقه مذهبی مورمن


انگلیسی به انگلیسی

• principles of the mormon church, doctrines of the church of jesus christ of latter-day saints that was founded in 1830 in the u.s. by joseph smith

مترادف و متضاد

فرقه مذهبی مورمن (اسم)
mormonism

جملات نمونه

1. On the one hand, Mormonism was partially democratized in that virtually every adult male could be ordained a priest.
[ترجمه ترگمان]از یک طرف، Mormonism تا اندازه ای در آن دخالت داشت که هر مرد بالغ می توانست کشیش شود
[ترجمه گوگل]از یک طرف، مورمونیزم تا حدودی دموکراتیزه شد، در آن تقریبا هر مرد بالغ می توانست یک کشیش مقدس شود

2. As we have seen in the case of Mormonism, a dialectical relationship exists between the Asiatic and the capitalist modes.
[ترجمه ترگمان]همانطور که در مورد of مشاهده کردیم، یک رابطه دیالکتیکی بین آسیایی و the وجود دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که در مورد مورمونیسم دیده ایم، روابط دیالکتیکی بین شیوه های آسیایی و سرمایه داری وجود دارد

3. And within America, by one estimate, Mormonism is the fourth - largest denomination.
[ترجمه ترگمان]و در آمریکا با یک تخمین، Mormonism چهارمین گروه بزرگ است
[ترجمه گوگل]و در داخل آمریکا، بر اساس یک برآورد، مورمونیس چهارمین بزرگترین مظهر است

4. As a new religious tradition, Mormonism would not be Christian.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک سنت مذهبی جدید، Mormonism مسیحی نخواهد بود
[ترجمه گوگل]مورمونیسم به عنوان یک سنت دینی جدید، مسیحی نخواهد بود

5. Ask that you thought the mormonism poetry which some are very pleasant to hear?Your some people are the mormon church member?Can help me to reply?
[ترجمه ترگمان]از من بپرسید که شما فکر می کنید این شعر mormonism است که شما از شنیدن آن لذت می برید؟ شما چند نفر از اعضای فرقه مذهبی فرقه مذهبی هستید؟ می تونی به من کمک کنی که جواب بدم؟
[ترجمه گوگل]بپرسید که شما تصور شعر مورمونیس را که بعضی از آن ها بسیار خوشحال هستند را می شنوید؟ بعضی از شما اعضای کلیسای مورمون هستند؟ آیا می توانید به من کمک کنید پاسخ دهید؟

6. What distinguishes Mormonism from more established faiths is that its founding revelations occurred quite recently.
[ترجمه ترگمان]چیزی که تمایز بین ادیان دیگر متمایز را متمایز می سازد این است که افشای بنیادین آن به تازگی رخ داده است
[ترجمه گوگل]آنچه که مورمونیسم را از ادیان بیشتر ثابت می کند این است که آشکارا تأسیسات آن کاملا اخیرا رخ داده است

7. Some people think that Mormonism should be suppressed by the arm of the law.
[ترجمه ترگمان]برخی مردم فکر می کنند که Mormonism باید توسط دست قانون سرکوب شود
[ترجمه گوگل]بعضی ها فکر می کنند که مورمونیسم باید توسط قانون مجازات شود

8. He knew nothing of Mormonism except the custom of polygamy, which is its foundation.
[ترجمه ترگمان]جز رسم of چیزی نمی دانست، جز رسم polygamy که پایه و اساس آن بشمار می رفت
[ترجمه گوگل]او هیچ چیز از مورمونیس نمی دانست به جز آداب چند گومی که پایه آن است

9. The cool thing about Mormonism, says Kimball, is that it was a rational theology that you could put your arms around.
[ترجمه ترگمان]thing می گوید که نکته جالب در مورد Mormonism این است که این یک الهیات منطقی است که می توانید بازوهایتان را در اطراف آن قرار دهید
[ترجمه گوگل]کیمبال می گوید: چیز جالبی در مورد مورمونیس این است که این الهیات عقلانی بود که می توانستید دست های خود را بردارید

10. Yet many Americans have doubts about Mormonism.
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری از آمریکایی ها نسبت به Mormonism شک دارند
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از آمریکایی ها در مورد مورمونیزا شک دارند

11. In Mormonism, each stake usually has 5 to wards.
[ترجمه ترگمان]در Mormonism، هر سهم معمولا ۵ تا بخش دارد
[ترجمه گوگل]در مورمونیسم، هر سهم معمولا 5 تا بخش دارد

12. The LDS church (Mormonism) says that the God ( Elohim ) to whom we are accountable had a father god, then grew up on a planet as a man, and progressed to become a god himself.
[ترجمه ترگمان]کلیسای LDS (Mormonism)می گوید که خداوند (Elohim)که ما در برابر او مسئول هستیم، یک خدای بزرگ دارد، سپس روی یک سیاره به عنوان یک مرد بزرگ شد و پیشرفت کرد تا خود یک خدا شود
[ترجمه گوگل]کلیسای LDS (مورمونیسم) می گوید که خدا (الوهیم) که به ما پاسخ می دهد، دارای یک خدای پدر بود، پس از آن به عنوان یک انسان در یک سیاره بزرگ شد و پیشرفت کرد تا خود خدا شود

13. Even during the period of its greatest political autonomy, Mormonism constituted only a partial or semi-Asiatic society.
[ترجمه ترگمان]حتی در طول دوره بزرگ ترین استقلال سیاسی، Mormonism تنها یک جامعه نیمه آسیایی و نیمه آسیایی تشکیل می داد
[ترجمه گوگل]حتی در دوران بزرگترین استقلال سیاسی خود، مورمونیس تنها یک جامعه جزئی یا نیمه آسیایی بود

14. The 1800s saw the development of several new American religions, such as Mormonism, Jehovah's Witnesses and Christian Science.
[ترجمه ترگمان]دهه ۱۸۰۰ رشد چندین مذهب جدید آمریکایی مانند Mormonism، شاهدان یهوه و علوم مسیحی را مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]دهه 1800 میلادی، توسعه چندین ادیان جدید آمریکایی مانند مورمونیسم، شاهدان یهوه و علوم مسیحی را دید


کلمات دیگر: