کلمه جو
صفحه اصلی

mousing


معنی : پوینده، در تکاپو، موش گیری
معانی دیگر : کنجکاو، پویا

انگلیسی به فارسی

کنجکاو، پوینده، پویا، درتکاپو، موش گیری


مسکن، پوینده، در تکاپو، موش گیری


مترادف و متضاد

پوینده (اسم)
mousing, scanner, roamer

در تکاپو (اسم)
mousing

موش گیری (اسم)
mousing

جملات نمونه

1. we spent the afternoon mousing in the old library
بعد از ظهر را صرف کاوش در آن کتابخانه ی قدیمی کردیم.


کلمات دیگر: