کلمه جو
صفحه اصلی

front page


معنی : سرصفحه، سرلوحه، مطالب سرصفحه یا سرمقاله
معانی دیگر : وابسته به صفحه ی اول (روزنامه)، صفحه ی اول

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: important enough to print or report on the first page of a newspaper.

• first page (of a newspaper, etc.); of consequence, important, newsworthy
front-page articles or pictures are printed on the front page of a newspaper because they are very important or interesting.
program used for creating internet pages (created by the microsoft corp.)

مترادف و متضاد

سرصفحه (اسم)
head, title, heading, headline, banner, headpiece, front page

سرلوحه (اسم)
headpiece, front page, miniature, epigraph, frontispiece, title page

مطالب سرصفحه یا سرمقاله (اسم)
front page

جملات نمونه

1. a front-page article
مقاله ی صفحه ی اول

2. the front-page news
اخبار صفحه ی اول (روزنامه)

3. The story was on the front page, elbowing aside the peace talks.
[ترجمه ترگمان]داستان در صفحه اول بود و گفتگوهای صلح را کنار می زد
[ترجمه گوگل]این داستان در صفحه اول قرار داشت و مذاکرات صلح را کنار گذاشت

4. The front page is devoted to the continuing saga of the hijack.
[ترجمه ترگمان]صفحه اول به داستان دنباله دار of اختصاص دارد
[ترجمه گوگل]صفحه اول به حماقت مداوم حادثه اختصاص یافته است

5. The headlines were splashed across the front page of every newspaper.
[ترجمه ترگمان]تی تر روزنامه ها در صفحه اول روزنامه ها پخش شد
[ترجمه گوگل]سرمقالهها در صفحه اول هر روزنامه پراکنده شدند

6. the front page of the national newspapers.
[ترجمه ترگمان]صفحه اول روزنامه های ملی
[ترجمه گوگل]صفحه اول روزنامه های ملی

7. The Guardian's front page carries a photograph of the two foreign ministers.
[ترجمه ترگمان]صفحه اول گاردین، عکسی از دو وزیر خارجه را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]صفحه اول گاردین عکسی از دو وزیر خارجه دارد

8. The news appeared next day on the front page.
[ترجمه ترگمان]این خبر روز بعد در صفحه اول ظاهر شد
[ترجمه گوگل]این خبر روز بعد در صفحه اول ظاهر شد

9. The story was splashed across the front page of the newspaper.
[ترجمه ترگمان]داستان در صفحه اول روزنامه پخش شد
[ترجمه گوگل]داستان در صفحه اول روزنامه پراکنده شد

10. She cast her eye over the front page of the paper.
[ترجمه ترگمان]او نگاهی به صفحه اول روزنامه انداخت
[ترجمه گوگل]او روی صفحه اول مقاله نگاه کرد

11. There's something interesting on the front page.
[ترجمه ترگمان]یه چیز جالب تو صفحه اول هست
[ترجمه گوگل]چیزی جالب در صفحه اول وجود دارد

12. Her picture appeared on the front page of a local newspaper.
[ترجمه ترگمان]عکس او در صفحه اول روزنامه محلی ظاهر شد
[ترجمه گوگل]عکس او در صفحه اول روزنامه محلی ظاهر شد

13. The story made the front page in all the tabloids.
[ترجمه ترگمان]این داستان صفحه اول روزنامه ها را تشکیل می داد
[ترجمه گوگل]این داستان صفحه اول را در تمام تابلوها ساخته است

14. The article appeared on the front page of the Guardian.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در صفحه اول روزنامه گاردین ظاهر شد
[ترجمه گوگل]این مقاله در صفحه اول گاردین ظاهر شد

15. The photo was on the front page of all the papers.
[ترجمه ترگمان]عکس در صفحه اول روزنامه ها قرار داشت
[ترجمه گوگل]این عکس در صفحه اول تمام مقالات بود

پیشنهاد کاربران

e. g. This morning's newspapers all carry the same story on their front page
تمام روزنامه های امروز صبح صفحه اول یه داستان/خبر رو انتشار دادن


کلمات دیگر: