کلمه جو
صفحه اصلی

roaring


معنی : خروش، غرش، خروشان
معانی دیگر : پر سروصدا، پرهیاهو، پر غلغله، پرخروش، (عامیانه) پر رونق، پر شور، توفانی، متلاطم، نعره کشی، فریادکشی، غریو، (دامپزشکی) سرماخوردگی اسب (همراه با صدای خس خس)، پر بزن و بکوب، پر جنگ و دعوا، پر جنجال، خر خر اسب هنگام دم زدن

انگلیسی به فارسی

خرخر اسب هنگام دم زدن


انگلیسی به انگلیسی

• act of roaring; loud deep cry resembling that of a lion; respiratory problem in horses which causes loud breathing (veterinary medicine)
producing a roar; loud, noisy, clamorous; prosperous, successful; complete, total
roaring means making a very loud noise.
a roaring fire is one which is very hot with large flames.
if someone is doing a roaring trade, they are selling a lot of goods very quickly; an informal expression.
if something is a roaring success, it is very successful indeed.
see also roar.

مترادف و متضاد

خروش (اسم)
slogan, clamor, cry, banner cry, roar, roaring, crying, battle cry

غرش (اسم)
roar, roaring, boom, thunder, rave, thunderpeal

خروشان (صفت)
roaring, crying, clamorous, shouting

جملات نمونه

1. roaring flood waters uprooted trees
سیلاب های خروشان درختان را از ریشه کندند.

2. a roaring business
یک کاسبی پر رونق

3. a roaring lion
شیر غران

4. a roaring success
کامیابی پر سروصدا

5. the roaring twenties
سال های پرهیاهوی 1920

6. the roaring waves
امواج خروشان

7. they didn't heed my warning and jumped into the roaring river
آنان به هشدار من اعتنایی نکردند و پریدند توی رودخانه ی خروشان.

8. My missing for you is like a roaring river flowing day and night.
[ترجمه فرزاد] دلتنگی من برای تو مانند رود خروشان است که شب و روز در حال خروشیدن است
[ترجمه ترگمان]دلم برای تو مثل یک روز و شب خروشان است
[ترجمه گوگل]گمشده شما برای شما مانند شبهای رعد و برق روز و شب است

9. I heard the lions roaring in their cages.
[ترجمه ترگمان]صدای شیرها را شنیدم که در قفس ها می غرید
[ترجمه گوگل]من شنیده ام که شیرها در قفس های خود ساقط می شوند

10. While the train was passing, a roaring sound greeted our ears.
[ترجمه ترگمان]همچنان که قطار می گذشت، صدای غرشی به گوش ما رسید
[ترجمه گوگل]در حالی که قطار عبور می کرد، صدای سرگردان گوش ما را در آغوش گرفت

11. They came back from the pub roaring drunk.
[ترجمه ترگمان]آن ها از کافه بیرون امدند و مست و مست به راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها از غرق شدن غرق شدند

12. The roaring sea gradually calmed down.
[ترجمه ترگمان]دریای خروشان به تدریج آرام گرفت
[ترجمه گوگل]دریا ساحلی به تدریج آرام شد

13. The new musical has been a roaring success.
[ترجمه ترگمان]موسیقی جدید یک موفقیت غران است
[ترجمه گوگل]موزیکال جدید موفق بوده است

14. The Doberman let out a string of roaring barks.
[ترجمه ترگمان]یک سگ ماده سگ شکاری پارس می کند و فریاد می زند:
[ترجمه گوگل]دوبرمن یک رشته سر و صدای سرخ کرد

15. Mr Trotter sat by the roaring fire .
[ترجمه ترگمان]آقای Trotter در کنار بخاری نشسته بود
[ترجمه گوگل]آقای Trotter نشسته توسط آتش خشمگین

the roaring twenties

سال‌های پرهیاهوی 1920


a roaring success

کامیابی پر سروصدا


a roaring business

یک کاسبی پر رونق


the roaring waves

امواج خروشان


پیشنهاد کاربران

She's roaring drunk
داد میزنه که مسته
( یعنی حسابی مست کرده )


کلمات دیگر: