1. There is a fug in here, please open the window.
[ترجمه ترگمان]یه اتاق گرم اینجا هست لطفا پنجره رو باز کن
[ترجمه گوگل]در اینجا قورباغه وجود دارد، لطفا پنجره را باز کنید
2. We smiled at each other through a grey fug of cigarette smoke.
[ترجمه ترگمان]از خلال سیگار خاکستری دود سیگار به یکدیگر لبخند زدیم
[ترجمه گوگل]ما با یک قورباغه خاکستری از دود سیگار لبخند زدیم
3. Open the window there's quite a fug in here.
[ترجمه ترگمان]پنجره را باز کن، هوا خیلی گرم است
[ترجمه گوگل]پنجره را باز کنید کاملا در اینجا قورباغه وجود دارد
4. Really, Watson, you must clear the fug from your brain.
[ترجمه ترگمان]واقعا، وات سن، باید هوا را از مغزت پاک کنی
[ترجمه گوگل]واقعا، واتسون، شما باید قورباغه را از مغز خود پاک کنید
5. Some time during the muzzy fug of these dissipations, a decision had been reached.
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا از عیاشی های ناشی از عیاشی های خود، تصمیمی گرفته شد
[ترجمه گوگل]بعضی وقت ها در طی قتل مازی از این تخلفات، تصمیم گیری صورت گرفته است
6. After the stale fug in the tiny cabin, she gulped down the clean sea air, the car window wide open.
[ترجمه ترگمان]بعد از the که در کابین کوچک مانده بود، هوای تازه دریا را فرو داد، پنجره ماشین کاملا باز بود
[ترجمه گوگل]پس از قورباغه خالی در کابین کوچک، او در هوا دریای تمیز، پنجره ماشین را باز کرد
7. Seen through the fug of a caf é in late 1982009 looks pretty good.
[ترجمه ترگمان]از میان the یک کافه در اواخر ۱۹۸۲۰۰۹ خیلی خوب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در اواخر سال 1982 از طریق قورباغه یک کافه دیده می شود بسیار خوب است
8. What the fug is that swill?
[ترجمه ترگمان]این swill دیگه چیه؟
[ترجمه گوگل]چه قورباغه ای است که می پوشد؟
9. Pulsating synth crawls out of the fug, before thunderous battlefield tom-toms decorated by shocked electronic whoops.
[ترجمه ترگمان]pulsating synth در حال بیرون آمدن از the است، قبل از این که میدان جنگ رعد و برق بر زمین فرود آید
[ترجمه گوگل]سگمنت خنثی از قورباغه می آید، قبل از اینکه حوادث رعد و برق تامس تامس توسط cops الکترونیکی تکان دهنده تزئین شده است
10. I couldn't keep my eyes open, I felt as if I was suffocating in a warm fug of words.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم چشمانم را باز نگه دارم، احساس کردم در یک فضای گرم و پر از کلمات خفه می شوم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم چشمانم را باز کنم، احساس میکردم که در یک فریاد گرم از واژهها خفه میشود
11. Having climbed the wooden stairs and pushed open the door, I was met by a thick fug of pipe smoke, rows of levers, a glowing stove and a signalman with his feet up reading the paper.
[ترجمه ترگمان]از پله های چوبی بالا رفتم و در را هل دادم و در را باز کردم، یک اتاق پر از دود پیپ، یک اجاق برقی، یک بخاری روشن و یک signalman با پاهایش بلند شد و مشغول خواندن روزنامه شدم
[ترجمه گوگل]پس از صعود به پله های چوبی و جلوگیری از باز کردن درب، من با یک کاسه ضخیم از دود لوله، ردیف اهرم ها، یک اجاق گاز تابشی و یک سیگنال با پای خود را به خواندن مقاله رسیدم
12. At that time the roads are clogged with vehicular traffic, particularly fug - belching buses and trucks.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان جاده ها با عبور وسایل نقلیه، به ویژه اتوبوس ها و کامیون ها مسدود شده اند
[ترجمه گوگل]در آن زمان جاده ها با ترافیک وسیله نقلیه، بویژه اتوبوس ها و کامیون های بمب گذاری شده، مسدود می شوند