کلمه جو
صفحه اصلی

invader


معنی : مهاجم، حمله کننده، تاخت و تازگر
معانی دیگر : تاخت و تازگر، مهاجم، حمله کننده

انگلیسی به فارسی

تاخت و تازگر، مهاجم، حمله کننده


مهاجم، حمله کننده، تاخت و تازگر


انگلیسی به انگلیسی

• intruder; conqueror who occupies and plunders
invaders are soldiers who are invading a country.
you can refer to a country or army that has invaded or is about to invade another country as the invader.

مترادف و متضاد

مهاجم (اسم)
aggressor, raider, invader

حمله کننده (اسم)
assailant, aggressor, invader, rusher, launcher

تاخت و تازگر (اسم)
invader

trespasser


Synonyms: alien, attacker, intruder, attacker


جملات نمونه

1. The invader de-vastated the whole town.
[ترجمه ترگمان] اون invader کل شهر رو نابود کرد
[ترجمه گوگل]مهاجم کل شهر را رد کرد

2. Any invader would have the military might of NATO to reckon with.
[ترجمه ترگمان]هر مهاجم ممکن بود نیروی نظامی ناتو را به حساب بیاورد
[ترجمه گوگل]هر مهاجم توانایی نظامی ناتو را دارد

3. Any new company is seen as an invader in an already competitive market.
[ترجمه ترگمان]هر شرکت جدیدی به عنوان یک مهاجم در یک بازار رقابتی دیده می شود
[ترجمه گوگل]هر شرکت جدید به عنوان مهاجم در بازار رقابتی دیده می شود

4. The invader thrust the blade of his bayonet into the woman's heart.
[ترجمه ترگمان]مهاجم تیغه نیزه را در قلب زن فرو کرد
[ترجمه گوگل]مهاجم تیغه هلی کوپتر خود را به قلب زن می اندازد

5. The invader laid towns and villages in ruins.
[ترجمه ترگمان]مهاجمان شهرها و دهکده ها را ویران کردند
[ترجمه گوگل]مهاجم شهرها و روستاها را در خرابه ها گذاشت

6. The invader sensed an undercurrent of resentment among the crowd.
[ترجمه ترگمان]مهاجم جریانی از رنجش را در میان جمعیت احساس کرد
[ترجمه گوگل]مهاجم یک زیرگونه از ناراحتی در میان جمعیت را حس کرد

7. Effects of a habitat - altering invader on nesting sparrows: An ecological trap?
[ترجمه ترگمان]اثرات یک مهاجم با تغییر سکونت گاه بر روی گنجشک ها: یک تله اکولوژیکی؟
[ترجمه گوگل]اثرات یک زیستگاه - تغییر مهاجم بر گنجشک زدن: یک تله اکولوژیکی؟

8. The invader saw the shado - of the lampshade fade away.
[ترجمه ترگمان]مهاجم، شدو - رو دید که محو شده
[ترجمه گوگل]مهاجم شادو را دید که از بین رفته است

9. The ugly bureaucrat, the evil invader, the sinister and ruthless spy, all eyes covetously to the Chinese Olympic Games first person, wants to set at it in the deathtrap.
[ترجمه ترگمان]مامور خبیث، مهاجم شیطانی، جاسوس شرور و بی رحم، همه چشم ها به اولین کسی که اولین کسی است که المپیک المپیک را می کند، می خواهد آن را در تله مرگ قرار دهد
[ترجمه گوگل]بوروکرات زشت، مهاجم شیطانی، جاسوسی شوم و بی رحمانه، همه چهره های اول شخص را به بازی های المپیک چین اختصاص می دهند، می خواهند در این بازی در کنار هم قرار گیرند

10. The invader saw the shadow of the lampshade fade away.
[ترجمه ترگمان]مهاجمان سایه چراغ ها را دیدند که محو می شدند
[ترجمه گوگل]مهاجم را دیدم که سایه ای از گلدان گلدان محو شد

11. The worst invader, Asner says, is strawberry guava (Psidium cattleianum), which was imported for its fruit.
[ترجمه ترگمان]Asner می گوید که بدترین مهاجم، strawberry guava (Psidium cattleianum)است که به خاطر میوه آن وارد شده است
[ترجمه گوگل]اسنر می گوید بدترین مهاجم، گوجه فرنگی توت فرنگی (Psidium cattleianum) است که برای میوه آن وارد شده است

12. The invader wanted to attack our country.
[ترجمه mahboub] آن متجاوز میخواست به کشومان حمله کند
[ترجمه ترگمان]اون مهاجم می خواست به کشورمون حمله کنه
[ترجمه گوگل]مهاجم می خواست به کشور ما حمله کند

13. At least one notorious invader, however, wins out by poisoning the competition.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، حداقل یک مهاجم بدنام، با مسموم کردن مسابقه برنده می شود
[ترجمه گوگل]با این وجود، حداقل یکی از مهاجمین بدنام، مسمومیت با مسابقه را به دست می آورد

14. The invader will arrive at dawn.
[ترجمه ترگمان] اون مهاجم تا سپیده دم میرسه
[ترجمه گوگل]مهاجم به سپیده منتهی خواهد شد

15. No matter when the invader comes, they will be wiped out clean.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست وقتی مهاجم بیاد، همه چیز پاک میشه
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چه مهاجمی می آید، آنها پاک خواهند شد

پیشنهاد کاربران

کشور یا ارتشی ک برای بدست آوردن کنترل کشور دیگر به زور وارد آن کشور میشود


کشور یا ارتشی ک بزور وارد کشوری میشود و کنترل آن را بدست میگیرد


the troops became totally subordinate to the invaders

سرباز یا سربازهای یاغی که به قصد تصرف وارد شهر یا کشوری میشوند



کلمات دیگر: