1. The Islamic calendar has fewer days than the Gregorian calendar.
[ترجمه ترگمان]تقویم اسلامی کم تر از تقویم گرگوری است
[ترجمه گوگل]تقویم اسلامی دارای روزهای کمتر از تقویم گرگوری است
2. Under Islamic law it was possible to divorce by simple declaration.
[ترجمه ترگمان]تحت قوانین اسلامی، طلاق از طریق اعلامیه ساده امکان پذیر بود
[ترجمه گوگل]طبق قوانین اسلامی، می توان با اعلان ساده طلاق داد
3. Whether he is playing to Islamic radicals or simply taking a final poke at George Bush, his confrontation with America and the world will soon be one more problem for Mr. Clinton.
[ترجمه ترگمان]چه او با افراط گرایان اسلامی بازی می کند یا صرفا ضربه نهایی را به جورج بوش می زند، برخورد او با آمریکا و جهان به زودی یک مشکل دیگر برای آقای کلینتون خواهد بود
[ترجمه گوگل]او به علت رادیکال های اسلامی بازی می کند و یا به سادگی در جورج بوش دست و پنجه نرم می کند؛ درگیری او با آمریکا و جهان به زودی یکی از مشکلات آقای کلینتون خواهد بود
4. He professed to be an expert on Islamic art.
[ترجمه ترگمان]او مدعی بود که متخصص هنر اسلامی است
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که متخصص هنر اسلامی باشد
5. He wants to create a society where Islamic principles predominate.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد جامعه ای را ایجاد کند که در آن اصول اسلامی برتری دارند
[ترجمه گوگل]او می خواهد جامعه ای را بسازد که در آن اصول اسلامی برتری داشته باشد
6. Islamic custom dictates that women should be fully covered.
[ترجمه ترگمان]سنت اسلامی دیکته می کند که زنان باید به طور کامل پوشش داده شوند
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم اسلامی حکم می کند که زنان باید کاملا پوشیده باشند
7. He is an expert on Islamic decoration.
[ترجمه ترگمان]او متخصص تزئین اسلامی است
[ترجمه گوگل]او متخصص دکوراسیون اسلامی است
8. Some groups want to set up an Islamic state on the Iranian model.
[ترجمه ترگمان]برخی گروه ها می خواهند یک دولت اسلامی در مدل ایرانی ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]بعضی گروه ها می خواهند دولت اسلامی را براساس مدل ایران بسازند
9. I am studying the iconography of Islamic texts, with special reference to the representation of women.
[ترجمه ترگمان]من در حال مطالعه iconography متون اسلامی با توجه ویژه به نمایش زنان هستم
[ترجمه گوگل]من در حال مطالعه پیکرنگاری متون اسلامی هستم، با اشاره ویژه به نمایندگی زنان
10. A glittering Islamic crescent tops the mosque.
[ترجمه ترگمان]هلال درخشان اسلامی در بالای مسجد قرار دارد
[ترجمه گوگل]هلند اسلامی پر زرق و برق به مسجد می رسد
11. Yassin is the founder of the militant Islamic movement Hamas.
[ترجمه ترگمان]یاسین بنیانگذار جنبش اسلامی حماس حماس است
[ترجمه گوگل]یاسین بنیانگذار جنبش اسلامی جنبش حماس است
12. The Koran is the Islamic holy book.
[ترجمه ترگمان]قرآن، کتاب مقدس اسلامی است
[ترجمه گوگل]قرآن کتاب مقدس اسلامی است
13. Most of the island's population belong to the Islamic faith.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم جزیره به دین اسلام تعلق دارند
[ترجمه گوگل]اکثر جمعیت این جزیره به ایمان اسلامی تعلق دارند
14. An afternoon Islamic study group he joined during junior high school filled him with purpose, and eventually with anti-Semitism, anti-Americanism and an abhorrence of photography.
[ترجمه ترگمان]یک گروه مطالعاتی اسلامی بعد از ظهر در طی دبیرستان با هدف، و در نهایت با ضد سامی گرایی، ضد آمریکایی گرایی و نفرت از عکاسی، به او پیوست
[ترجمه گوگل]یک گروه مطالعات اسلامی بعد از ظهر که در دوران دبیرستان پیوست، او را به هدف و هدفش، و در نهایت با ضد یهودیت، ضد آمریکایی و فریب عکاسی پر کرد