کلمه جو
صفحه اصلی

play down


معنی : تنزل دادن، کوچک کردن، اهمیت ندادن
معانی دیگر : بزرگ جلوه ندادن، غلو نکردن، کمتر از واقعیت نمایاندن، اهمیت ندادن، تنزل دادن، کوچک کردن

انگلیسی به فارسی

تنزل دادن، بی‌اهمیت جلوه دادن


بازی کردن، اهمیت ندادن، کوچک کردن، تنزل دادن


انگلیسی به انگلیسی

• de-emphasize, make less important

مترادف و متضاد

تنزل دادن (فعل)
degrade, reduce, lower, play down

کوچک کردن (فعل)
minify, fine, extenuate, play down, miniaturize

اهمیت ندادن (فعل)
play down

pretend as if something were unimportant


Synonyms: belittle, deemphasize, gloss over, hold back, make light of, make little of, minimize, mute, restrain, soften, soft-pedal, underplay, underrate


Antonyms: blow up, build up, explode, play up


جملات نمونه

1. She tried to play down his part in the affair.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد نقش خود را در این ماجرا بازی کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد نقش خود را در امور بازی کند

2. Military spokespeople tried to play down the seriousness of the disaster.
[ترجمه ترگمان]spokespeople نظامی سعی کردند جدیت این فاجعه را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]سخنگوی نظامی سعی کرد تا جدی بودن فاجعه را کاهش دهد

3. The government are trying to play down their involvement in the affair.
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا دخالت آن ها در این کار را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا دخالت آنها در امور را کاهش دهد

4. The White House spokeswoman sought to play down the significance of the event.
[ترجمه ترگمان]سخنگوی کاخ سفید در پی آن بود تا اهمیت این رویداد را یادداشت کند
[ترجمه گوگل]سخنگوی کاخ سفید به دنبال اهمیت این رویداد بود

5. The company is anxious to play down the media hype.
[ترجمه ترگمان]این شرکت قصد دارد تا بر حسب عادت رسانه بازی کند
[ترجمه گوگل]این شرکت مشتاق است که رسانه های تبلیغاتی را از بین ببرد

6. Politicians have to learn to play down to the voters.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران باید یاد بگیرند که با رای دهندگان بازی کنند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران باید یاد بگیرند که به رای دهندگان بازی کنند

7. He has tried to play down his involvement in the affair.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده است در جریان این ماجرا دخالت کند
[ترجمه گوگل]او تلاش کرده است تا دخالت او در امور را کاهش دهد

8. She was inclined to play down the importance of her own role in the affair.
[ترجمه ترگمان]میل داشت نقش خود را در این ماجرا بازی کند
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد نقش اهمیت نقش خود را در این امر بازی کند

9. The government sought to play down the extent of the problem.
[ترجمه ترگمان]دولت در تلاش است تا میزان این مشکل را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]دولت به دنبال کاهش میزان مشکالت بود

10. Not even Mr Morton can play down the gravity of this latest crisis.
[ترجمه ترگمان]حتی آقای مور تن هم نمی تواند جاذبه این بحران اخیر را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]حتی آقای مورتون نمیتواند بروز این بحران را کاهش دهد

11. He was able to play down his Vichy activities, and his questionable wartime record never proved a serious handicap in politics.
[ترجمه ترگمان]او قادر بود فعالیت های Vichy را بازی کند و سابقه سوال برانگیز زمان جنگ هرگز نقصی جدی در سیاست به دست نیاورد
[ترجمه گوگل]وی توانست فعالیت های وییشی خود را بازی کند و رکورد مشکوکش در زمان جنگ هرگز معلومات جدی در سیاست نداشت

12. Center and city officials play down the troubles, saying they are typical of any start-up operation.
[ترجمه ترگمان]مقامات مرکز و شهر مشکلات را حل می کنند و می گویند که آن ها در هر عملیات شروع کار معمول هستند
[ترجمه گوگل]مقامات مرکز و شهرداری مشکلاتی را برطرف می کنند و می گویند که آنها از هر گونه عملیات راه اندازی استفاده می کنند

13. But egalitarian feminists tend to play down the value of biological explanations.
[ترجمه ترگمان]اما feminists طرفدار egalitarian تمایل دارند که ارزش توضیحات بیولوژیک را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]اما فمینیست های عادلانه تمایل به کاهش ارزش توضیحات بیولوژیکی دارند

14. While Roebuck may wish to play down his football courage, the proof is there for all to witness.
[ترجمه ترگمان]سی ای سی ممکن است تمایل داشته باشد که شجاعت فوتبال خود را بازی کند، اما این مدرک برای همه شاهدان عینی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حالی که Roebuck ممکن است آرزوی شجاعت فوتبال خود را داشته باشد، اثبات این است که همه شاهد باشند

15. As a corollary, AI-workers have tended to play down the importance of neurophysiological knowledge about the brain.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک استنباط فرعی، کارگران هوش مصنوعی تمایل دارند که اهمیت دانش neurophysiological در مورد مغز را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه، کارکنان AI تمایل دارند تا اهمیت دانش نوروفیسیولوژی مغز را کاهش دهند

پیشنهاد کاربران

Show something less important

دست کم گرفتن

بی اهمیت جلوه دادن


کلمات دیگر: