کلمه جو
صفحه اصلی

furbish


معنی : پاک کردن، پرداخت کردن، جلا دادن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در
معانی دیگر : (با مالیدن) برق انداختن، براق کردن، صیقل دادن، (معمولا با: up) دوباره قابل استفاده کردن، دوباره جذاب کردن، نوسازی کردن

انگلیسی به فارسی

پرداخت کردن، پاک کردن، جلا دادن، تجدید کردن، صورتتازه دادن به، تجدید نظرکردن در


زیبایی، پرداخت کردن، پاک کردن، جلا دادن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در


انگلیسی به انگلیسی

• polish, remove rust from; refurbish, renovate, renew
if you furbish something, you make it look better, for example by painting or repairing it; a formal word.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furbishes, furbishing, furbished
مشتقات: furbisher (n.)
• : تعریف: to restore to original or good condition, esp. by cleaning or polishing.

مترادف و متضاد

پاک کردن (فعل)
wash, wipe, abrade, erase, clean, purify, cleanse, rub, scrape, absolve, absterge, purge, assoil, obliterate, expiate, mop, furbish, lustrate, deterge, efface, sublimate, willow, winnow, wipe up

پرداخت کردن (فعل)
scour, pay, pay off, give money, buff, polish, burnish, disburse, furbish, spend money

جلا دادن (فعل)
surface, polish, varnish, burnish, furbish, japan

تجدید کردن (فعل)
furbish, renew, redintegrate, renovate, re-edify

صورت تازه دادن به (فعل)
furbish

تجدید نظر کردن در (فعل)
furbish

polish; renovate


Synonyms: brighten, buff, burnish, clean, deck out, fix up, glaze, gloss, gussy up, improve, recondition, refurbish, rehabilitate, renew, restore, rub, shine, smarten up, spruce up


جملات نمونه

to furbish a Ghajar silver tray

سینی نقره‌ی عهد قاجار را برق انداختن


1. to furbish a ghajar silver tray
سینی نقره ی عهد قاجار را برق انداختن

2. If you furbish up these old chairs, you'll have a better chance of selling them.
[ترجمه ترگمان]اگر شما این صندلی های قدیمی را تمیز کنید، فرصت بهتری برای فروش آن ها خواهید داشت
[ترجمه گوگل]اگر این صندلی های قدیمی را اصلاح کنید، شانس بیشتری برای فروش آنها خواهید داشت

3. You need to furbish up your French before you go to France.
[ترجمه ترگمان]قبل از رفتن به فرانسه باید از فرانسه استفاده کنی
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به فرانسه باید فرانسه خود را ارتقا دهید

4. We're furbishing up our house.
[ترجمه ترگمان]ما داریم میریم خونه مون
[ترجمه گوگل]ما خانه ما را تعمیر می کنیم

5. I wish to furbish up the Russian I learnt at college.
[ترجمه ترگمان]می خواهم به روسی که در دانشگاه یاد گرفتم، تجدید نظر کنم
[ترجمه گوگل]من مایل به مرمت کردن روسیه من در کالج به دست

6. He wants to furbish up his French.
[ترجمه ترگمان]می خواهد زبان فرانسه را تجدید کند
[ترجمه گوگل]او می خواهد فرانسوی خود را زیباتر کند

7. I wish to furbish up the French I learned at collage.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم به فرانسوی که توی collage یاد گرفتم، تجدید نظر کنم
[ترجمه گوگل]من آرزو میکنم تا فرانسوی را که در کولاژ آموخته ام، تقویت کنم

8. A married woman returning to teaching needs to furbish up her old skills.
[ترجمه ترگمان]یه زن متاهل که داره به درس دادن نیاز داره تا مهارت قدیمیش رو از بین ببره
[ترجمه گوگل]یک زن متاهل که به تدریس نیاز دارد تا مهارت های قدیمی اش را پرورش دهد

My freshly furbished bedroom.

اتاق خواب من که تازه تعمیر شده‌است.



کلمات دیگر: